بسم الله الرحمن الرحيم
رب اشرح لى صدرى و يسّرلى امرى و احلل عقدة من لساني يفقهوا قولى
]مـقـدمـه ]
با تشكر از اينكه چنين جلسهاى را برقرار كرديد تا مشاوره هايى بشود و نكتههايى گفتگو شود. هم از خداوند سپاسگزارم و هم از آل محمّد صلى الله عليه و آله وسلم كه اين توفيق خدمتگزارى را در طريقه حقه شيعه به ما و مخصوصا به من عطا فرموده است، آن هم در اين مدرسه كه به نام مدرسه امامالمهدى عليه السلام است كه مركز تحقيقات حديث و قرآن است.
[مختصر شرح حال استاد]
اين مطلبى را كه پيشنهاد فرموديد اولاً شايد مناسب نباشد من خود از خود، ترجمهاى را بگويم، آن هم در اين مجلس. شايد شايسته نباشد، ولى بايد اطاعت كنم، براى شروع گفت و گو، تا معلوم بشود كه چه مقدار سرمايهاى به كار رفته است و چه مقدار انگيزهها با زحمات توأم شده است تا اينكه در اين ساعت، بتوانم جوابگوى اين مطلب شما باشم.
من حدود 60 سال پيش يعنى سال 1365 هجرى قمرى، سال وفات مرحوم آيت الله العظمى سيد ابوالحسن مَديسِهاى اصفهانى ـ كه همان سال، مرجعيت تقليد و زعامت شيعه مرحوم آيت الله العظمى آقاى بروجردى در حوزه علميه قم با فاصله 4 ماه روى داد ـ من به قم مشرف شدم. تحصيلات سطوح و مقدماتم را هم در اصفهان برگزار كرده بودم و از نظر مزاج و استعداد، آمادگى فراوان داشتم. از اين رو، به درس آيت الله العظمى آقاى بروجردى شركت كردم، با امتحان درس خارج 60 سال پيش از فاصله ورودم تا امتحانم، 27 روز طول كشيد تا پذيرفته شدم. شهريه خارج دريافت كردم. آن وقت، هنوز متأهل نشده بودم. در اين 60 سالى كه من در حوزه علميه بودم، و برنامهاى به جز تحصيل و تحقيق و دست يابى به رويه آل محمّد نداشتم. اول پدرم (مرحوم آية الله