گزارشى از مصاحبه با آيت‏ الله سيد محمّدباقر موحّد ابطحى - صفحه 121

بسم الله الرحمن الرحيم

رب اشرح لى صدرى و يسّرلى امرى و احلل عقدة من لساني يفقهوا قولى

]مـقـدمـه ]

با تشكر از اينكه چنين جلسه‏اى را برقرار كرديد تا مشاوره هايى بشود و نكته‏هايى گفتگو شود. هم از خداوند سپاسگزارم و هم از آل محمّد صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلم كه اين توفيق خدمتگزارى را در طريقه حقه شيعه به ما و مخصوصا به من عطا فرموده است، آن هم در اين مدرسه كه به نام مدرسه امام‏المهدى عليه ‏السلام است كه مركز تحقيقات حديث و قرآن است.

[مختصر شرح حال استاد]

اين مطلبى را كه پيشنهاد فرموديد اولاً شايد مناسب نباشد من خود از خود، ترجمه‏اى را بگويم، آن هم در اين مجلس. شايد شايسته نباشد، ولى بايد اطاعت كنم، براى شروع گفت و گو، تا معلوم بشود كه چه مقدار سرمايه‏اى به كار رفته است و چه مقدار انگيزه‏ها با زحمات توأم شده است تا اينكه در اين ساعت، بتوانم جوابگوى اين مطلب شما باشم.
من حدود 60 سال پيش يعنى سال 1365 هجرى قمرى، سال وفات مرحوم آيت الله العظمى سيد ابوالحسن مَديسِه‏اى اصفهانى ـ كه همان سال، مرجعيت تقليد و زعامت شيعه مرحوم آيت الله العظمى آقاى بروجردى در حوزه علميه قم با فاصله 4 ماه روى داد ـ من به قم مشرف شدم. تحصيلات سطوح و مقدماتم را هم در اصفهان برگزار كرده بودم و از نظر مزاج و استعداد، آمادگى فراوان داشتم. از اين رو، به درس آيت الله العظمى آقاى بروجردى شركت كردم، با امتحان درس خارج 60 سال پيش از فاصله ورودم تا امتحانم، 27 روز طول كشيد تا پذيرفته شدم. شهريه خارج دريافت كردم. آن وقت، هنوز متأهل نشده بودم. در اين 60 سالى كه من در حوزه علميه بودم، و برنامه‏اى به جز تحصيل و تحقيق و دست يابى به رويه آل محمّد نداشتم. اول پدرم (مرحوم آية الله

صفحه از 148