گزارشى از مصاحبه با آيت‏ الله سيد محمّدباقر موحّد ابطحى - صفحه 122

سيد مرتضى موحد ابطحى) مرا ممنوع كرده بود به اينكه تا مادامى كه از نظر فقهى استعداد و آمادگى براى اجتهاد و پيدا شدن نظريه و رأى براى خودم نباشد، حقّ ورود در تحصيل فلسفه را ندارم. لذا حدود چهار سال از اين كار گذشت. بعد از آن، چون منطق را در اصفهان خوانده بودم، در قم، از منظومه سبزوارى تا اسفار، خدمت اساتيد ديگر غير مرحوم آقاى آيت الله سيد محمد حسين طباطبايى صاحب تفسير، آنها را برگزار كردم، اساتيد بزرگى كه همه از دنيا رفتند. دروس فلسفه را فرا گرفتم، با اين امتياز كه هيچ شب در اين هفت سال كه من تحصيل اسفار و شفا كردم ـ به غير از دو شب كه مهمان داشتم ـ مطالعه پس نداشتم يعنى پس از درس گرفتن از استاد، مطالعه نكردم، يعنى براى خودم عيب مى‏دانستم كه يا اسفار بخوانم يا شفاء، آنگاه استاد براى من بيان كند و من شب مطالعه كنم. اين امتياز شايد در اقران من كم بود و ـ طبق آن آگاهى هايى كه داشتم ـ مطالعه و مباحثه آنها بعد از درس بود.

[اساتيد فقه و اصول ]

پس از خواندن دروس فلسفه، به درس فقه وارد شدم كه از اول هم وارد بودم. درس مرحوم آيت الله بروجردى، از آن روز تا رحلت بزرگ ايشان كه ضايعه بزرگى براى اسلام و براى حوزه علميه بود. در اين مدت 14 سال، من در خدمت ايشان بودم و تا آخرين روزى كه درس گفتند كه بعد از آن تعطيلات پيش آمد و بعد ايشان مريض شدند و از دنيا رفتند، در درس فقه و اصول ايشان حاضر شدم. اساتيد بزرگ ديگرى را به تدريج به نسبت اكثريت زمان درك كردم، از جمله مرحوم آيت الله العظمى آقاى شيخ محمد على اراكى كه در دو و نيم دوره درس اصول ايشان شركت كردم كه حدودا سيزده الى چهارده سال شد. امتياز من در تمامى درس‏هايى كه شركت مى‏كردم، اين بود كه با فاصله كمى كه با استاد آشنا مى‏شدم، هر روز مناظره مى‏كردم و بحث و ايراد مى‏آوردم كه حتى درباره من تعبيرات بالايى ذكر مى‏كردند. همچنين درس فقه مرحوم آيت الله العظمى آقاى گلپايگانى، البته نه درس عمومى كه داشتند، بلكه درس حاشيه عروه كه بعضى از مراجعى كه الان هستند و بعضى از مراجع ديگرى غير از داماد ايشان (آيت الله صافى

صفحه از 148