و همه آنها كه با پيغمبر بودند، يكسان و در درجه واحدند. اين كلمه «مِنهُم» در آيه مباركه «وعدالله الذين آمنوا منهم» به اين پندار غلط پاسخ مىدهد. عالِم سنى خودش مىگويد كه من وقتى به اين كلمه رسيدم، از تسنن برگشتم. خيال مىكردم كه تمام صحابه پيغمبر در راه هدايت هستند. بعد معلوم شد كه بعضى از آنها مؤمن و صالح هستند و بعضى از آنها نيستند. يا بايد قرآن را از بين ببريم يا بايد اين كلمه مشهور را تصحيح كنيم كه صحابه پيغمبر چنانند. مىخواهم اشاره كنم كه قرآن با كلمه «منهم» حقيقت مهمّى را ذكر كرده است.
نكته سوم ـ امام باقر عليه السلام در كلمه «وامسحوا برؤوسكم» با تأكيد بر حرف «باء» به حقيقت مهمّى اشاره كرده است. آقايان سنىها مىگويند كه «باء» اينجا «للإلصاق» است. امام باقر عليه السلام مىفرمايد: باء، للتبعيض است. در واقع در اينجا دو مكتب وجود دارد، يك مكتب مىگويد للإلصاق، و يك مكتب مىگويد للتبعيض. بنده با يكى از اساتيد دانشگاه مدينه جمع شديم و مناظره كردم. او به من گفت: چرا شما در نمازهاى ما شركت نمىكنيد؟ گفتم: براى اين كه نمازهاى شما بىوضو است و باطل است، طبق قرآن. گفت: به چه دليلى؟ گفتم: آيه قرآن را مىخوانيم. ايشان گفت: من كتاب مىآورم، كتاب جامع فلان مىآورم. گفتم: هر چه مىخواهى بياور، ولى مناظره از مرز قرآن نگذرد. وقتى رسيديم به «وامسحوا برؤوسكم» ، گفت: «باء»للإلصاق است. گفتم: واى بر من كه حرف شما را نمىفهمم.
«مَسَحَ» ماده لفظى است. مىگويد لمس كن. اگر نچسبيد و به دست الصاق نشد، مسح نيست. اگر به پوست نرسيد، مسح نيست. اگر به پارچه و دستمالى دست كشيدند، الصاق است نه مسح. در جواب درماند. در مجمع علما و شخصيتهاى بزرگى بودند. و او چنان كوبيده شد كه جوابى نداشت. گفتم كه قرآن مىگويد: «وامسحوا»، ولى به اين لطافت كه باء براى تبعيض است. امام باقر عليه السلام جواب ما را مىدهد. در كتابهايى كه تا بحال نوشته بودند، مىگفتند باء براى الصاق است. حال از كجا بگوييم كه براى الصاق است يا تبعيض؟ اين لطيفه كه در وامسحوا برؤوسكم هست كه مسح على الخفّين هم باطل است، مسح بايد به خودِ سر و خود پا بشود. كلمه «باى للالصاق» از بين رفت. زيرا بايد كلمه باء