گزارشى از مصاحبه با آيت‏ الله سيد محمّدباقر موحّد ابطحى - صفحه 143

مربوط به زمان ما است برايتان عرض مى‏كنم.

[هدايت فردى به دين حق، به بركت صحيفه و تلاش شيخ مجتبى قزوينى ]

مرحوم آقاى شيخ مجتبى قزوينى، هم عارف بود، هم فيلسوف بود، اصولى وارسته‏اى بود، هم استاد علمى و فقهى بود و هم مورد عنايت و توجه بود. همه دانشمندانى هم كه در مشهد بودند، به آقاى شيخ مجتبى قزوينى يك نظر علمى بالا داشتند، علاوه بر آن مقامات عالى كه داشت. قصه‏اى را يكى از علماى مشهد نقل مى‏كند. مى‏گويد: ما آمديم كه قبل از سفر حج برويم براى مشهد، رفتيم خدمت آقا شيخ مجتبى. ديديم آقا كسالت دارد و حالش خوب نيست. با ايشان خداحافظى كرديم و رفتيم براى مكه معظمه. در آنجا، در حرم نشسته بوديم. يكى از استادهاى دانشگاه مى‏آيد و مى‏بيند كه يك شيخ اينجا نشسته است كه به حالت عجيبى دعا مى‏كند و توجه به كسى هم ندارد و اشك مى‏ريزد. آن استاد بزرگ مى‏آيد و كنار او مى‏نشيند و مى‏بيند عجب حالى دارد و عجب مناجات مى‏كند، چنان كه گويى مستقيما با خدا حرف مى‏زند. حال درونى آن فرد، او را هم زير و زبر و منقلب كرده است. دعاى او را گوش كرد.
فرد دعاكننده از عالم مشهدى پرسيد كه شما آقا شيخ مجتبى قزوينى را مى‏شناسى؟ گفت: بله. گفت: آقا شيخ مجتبى قزوينى امسال به مكه آمده؟ گفت: نه براى اينكه من به عيادتش رفتم، مريض بود و نمى‏توانست مسافرت كند، من او را در حالت مرض در بستر ديدم. اما شما به چه مناسبت، از آقا شيخ مجتبى قزوينى اسم برديد و از من سؤال كرديد و اسم من را از كجا دانستيد؟ گفت: من از رفقاى شما پرسيدم كه كدام يك از ميان جمع شما، رفيق آقا شيخ مجتبى است؟ گفتند اين آقا، برو از او بپرس. من اسم شما را از رفقاى ايرانى‏تان پرسيدم. اما آقا شيخ مجتبى را سال گذشته از اينجا شناختم. وارد شدم و ديدم كه دارد دعا مى‏كند و با خدا مناجات مى‏كند، چه حالت عجيبى! اين پيرمرد از محاسنش اشك مى‏ريزد و سرازير مى‏شود! من غبطه خوردم، سلام كردم. گفتم كه آقا اين دعا از آنِ كيست؟ گفت: اين دعا از امام سجاد عليه ‏السلام امام چهارم ما شيعيان است كه از عترت پيغمبر

صفحه از 148