مربوط به زمان ما است برايتان عرض مىكنم.
[هدايت فردى به دين حق، به بركت صحيفه و تلاش شيخ مجتبى قزوينى ]
مرحوم آقاى شيخ مجتبى قزوينى، هم عارف بود، هم فيلسوف بود، اصولى وارستهاى بود، هم استاد علمى و فقهى بود و هم مورد عنايت و توجه بود. همه دانشمندانى هم كه در مشهد بودند، به آقاى شيخ مجتبى قزوينى يك نظر علمى بالا داشتند، علاوه بر آن مقامات عالى كه داشت. قصهاى را يكى از علماى مشهد نقل مىكند. مىگويد: ما آمديم كه قبل از سفر حج برويم براى مشهد، رفتيم خدمت آقا شيخ مجتبى. ديديم آقا كسالت دارد و حالش خوب نيست. با ايشان خداحافظى كرديم و رفتيم براى مكه معظمه. در آنجا، در حرم نشسته بوديم. يكى از استادهاى دانشگاه مىآيد و مىبيند كه يك شيخ اينجا نشسته است كه به حالت عجيبى دعا مىكند و توجه به كسى هم ندارد و اشك مىريزد. آن استاد بزرگ مىآيد و كنار او مىنشيند و مىبيند عجب حالى دارد و عجب مناجات مىكند، چنان كه گويى مستقيما با خدا حرف مىزند. حال درونى آن فرد، او را هم زير و زبر و منقلب كرده است. دعاى او را گوش كرد.
 فرد دعاكننده از عالم مشهدى پرسيد كه شما آقا شيخ مجتبى قزوينى را مىشناسى؟ گفت: بله. گفت: آقا شيخ مجتبى قزوينى امسال به مكه آمده؟ گفت: نه براى اينكه من به عيادتش رفتم، مريض بود و نمىتوانست مسافرت كند، من او را در حالت مرض در بستر ديدم. اما شما به چه مناسبت، از آقا شيخ مجتبى قزوينى اسم برديد و از من سؤال كرديد و اسم من را از كجا دانستيد؟ گفت: من از رفقاى شما پرسيدم كه كدام يك از ميان جمع شما، رفيق آقا شيخ مجتبى است؟ گفتند اين آقا، برو از او بپرس. من اسم شما را از رفقاى ايرانىتان پرسيدم. اما آقا شيخ مجتبى را سال گذشته از اينجا شناختم. وارد شدم و ديدم كه دارد دعا مىكند و با خدا مناجات مىكند، چه حالت عجيبى! اين پيرمرد از محاسنش اشك مىريزد و سرازير مىشود! من غبطه خوردم، سلام كردم. گفتم كه آقا اين دعا از آنِ كيست؟ گفت: اين دعا از امام سجاد عليه السلام امام چهارم ما شيعيان است كه از عترت پيغمبر