رازق، شافى، محيى و مميت ـ صفات فعل ناميده مىشود.
2 ـ چند بحث مربوط به صفات
آنچه از تقسيمات صفات ذكر شد، بيان اصطلاحات دائره بين دانشمندان بود و ارزش آن در حدّ آشنايى با اصطلاح است. امّا مطالبى كه شايسته تدبّر و تفكّر است وبايد مورد بررسى و تحقيق عقلى قرار گيرد، بحثهايى است كه ذيلاً وارد آن مىگرديم.
2 ـ 1 . در بحث صفات سلبيه، پيروان حكمت متعاليه مىگويند: صفات سلبيه حق تعالـى همگـى به سلب السلب برمىگردد، بـه اين معنى كه هر لفظـى كه حكايت از حظّى از وجود مىكند، از آن جهت كه كمالى را نشان مىدهد، جايز است بر خداى متعال اطلاق شود. ولى از آن جهت كه از محدوديت و نفاد و نقصى حكايت مىكند، از خدا ـ جل جلاله ـ سلب مىگردد. حتى كلمه جسم و اسماء اجسام ـ مانند شمس و قمر و حجر و مدر ـ از آن جهت كه حظّى از هستى را حكايت مىكنند، قابل اطلاق بر خدا است و از آن جهت كه از حدّ خاص و نفادى حكايت مىكنند، از خداى متعال سلب مىگردد. به عبارت علمى اگر آن اسماء را به طور لابشرط اعتبار كنيم، قابل صدق بر حق تعالى مىباشند. ولى اگر آنها را به شرط لااعتبار كنيم، اطلاق آنها بر خداى متعال صحيح نيست. در حقيقت، بايد حدود و نفادها را از خدا سلب كرد. مرجع اين سخن، آن است كه صفات سلبيه حق تعالى همگى به سلبالسلب برمىگردد و هيچ مفهوم وجودى از خدا سلب نمىگردد.
ما مىگوييم: اين سخن مردود است: اولا به جهت اينكه مبنى است بر وحدت سنخى حقيقت هستى، در حالى كه در مقالات گذشته روشن ساختيم كه هيچ سنخيت واقعى بين خالق و مخلوق وجود ندارد. ثانيا به علّت اينكه اسماء الله توقيفى است.
2 ـ 2 . پيروان مولانا رجبعلى و قاضى سعيد، همه صفات را ـ اعم از ثبوتى و سلبى ـ صفات ممكنالوجود دانستهاند و مدعى هستند كه روايات وارده از ائمه معصومين عليهم السلام دستور به نفى صفات از خداى متعال دادهاند.
در اينجا ما فصل چهارم از كتاب «كليد بهشت» تأليف قاضى سعيد قمى را ـ كه مبيّن