مرورى بر احاديث معرفت خدا (2) - صفحه 27

بلكه معرفت او به خود اوست و واسطه‏اى منطقى نياز ندارد. پس هدف از نقل اين آراء و انظار، دو امر است:
1 ـ معرفت شهودى و رؤيت قلبى نسبت به خداوند سبحان، امرى مستقلّ از معرفت عقلى است و به هيچ وجه محصول و نتيجه معرفت عقلى نيست. و معرفة الله بالله همين معرفت شهودى است كه به تعريف خود خداى سبحان تحقق مى‏يابد. البته برخى از صاحبنظران عقيده دارند كه معرفة الله بالله، همان معرفت استدلالى است و يا حاصل و نتيجه آن. اينان معرفت فطرى را ـ كه در برخى كلمات آمده ـ به همين معنا برگردانده‏اند. كلام اين صاحب‏نظران، نقل و نقد خواهد شد.
2 ـ معرفت عقلى بدون معرفت شهودى، انسان را به خداى واقعى حقيقى نمى‏رساند و با وجود آن، جز تذكّر و تنبيه امر ديگرى نخواهد بود.
حال بعد از روشن شدن اين مطلب، به نقل آراء در اين زمينه مى‏پردازيم ۱ :

1 ـ مرحوم ثقة الاسلام محمد بن يعقوب كلينى (م 328)

ايشان در معناى معرفة الله بالله مى‏نويسد:
معنا قوله: «اعرفوا اللَّه باللَّه» يعني أنَّ اللَّه خلق الأشْخاص و الأَنْوار و الْجواهر و الأعيان، فالأعيان الأبدان و الجواهر الأرواح. و هو ـ جل و عز ـ لا يشبه جسماً و لا روحاً. و ليس لأحد في خلق الرّوح الحسّاس الدّرّاك أمر و لا سبب. هو المتفرد بخلق الأرواح و الأجسام. فإذا نفى عنه الشّبهين ـ شبه الأبدان و شبه الأروَح ـ فقد عرف اللّه باللّه و إذا شبّهه بالرّوح أو البدن أو النّور، فلم يعرف اللّه باللّه. ۲
معناى سخن امام عليه ‏السلام كه مى‏فرمايد: «خدا را به خدا بشناسيد» ، اين است كه خالق اشخاص و انوار و جواهر و اعيان، خداوند سبحان است. اعيان عبارت از ابدان است و جواهر عبارت از ارواح . خداوند متعال نه به جسم شباهت دارد و نه به روح. هيچ كسى در خلقِ روحِ حسّاس و درك كننده، امرى و دخلى ندارد، بلكه

1.ـ در نقل آراء ترتيب زمانى ميان عالمان مورد نظر بوده است.

2.ـ كافى ۱ / ۸۵.

صفحه از 70