خالق ارواح و اجسام، تنها خداى تعالى است.
پس وقتى شباهت به ابدان و ارواح، از خداوند سبحان نفى شود، خداى تعالى به خود او شناخته مىشود. و آنگاه كه به روح يا بدن يا نور تشبيه گردد، خدا به خدا شناخته نشده است.
با توجه به آنچه در توضيح روايات معرفة الله بالله گفته شد، روشن است كه نفى تشبيه خدا با وجود معرفت خداى سبحان صورت مىگيرد و اگر آن معرفت وجود نداشته باشد، با نفى تشبيه نه تنها معرفت حاصل نمىشود بلكه نفى تشبيه و تنزيه خالق از صفات مخلوق، بىمعنا و نامعقول مىگردد. پس آنچه مرحوم كلينى در معناى معرفة الله بالله مىگويد درحقيقت نتيجه معرفت خدا به خداست نه معناى آن. اما اينكه با نفى تشبيه معرفت بوجود نمىآيد، امرى است روشن و بديهى كه نياز به توضيح و بيان ندارد. ولى با وجود اين بيانى از ملاصدرا در اين زمينه آورده مىشود. وى مىنويسد:
إذ لا مشاركة بينه و بين غيره في جنس أو فصل أو مادّة أو موضوع أو عارض، و إنّما هو واحد موحّد فرد عمّا سواه... فمن عرفه بغيره فما عرفه و ما وحّده؛ إذ ليس بين خالق الأشياء و الأشياء شيء مشترك: لاذاتي، لكونه بسيط الحقيقة، و لا عرضيٌّ إذ ليس له أمر عارض، إلاّ السلوب و الإضافات. و الاشتراك بين أمرين في السلب المحض أو الإضافة المحضة لا يصحّح كون أحدهما معرّفاً للآخر. ۱
زيرا بين خدا و خلق هيچ جهت مشاركتى وجود ندارد، نه در جنس، نه در فصل، نه در مادّه، نه در موضوع و نه در عارض (يعنى امر عرضى)، بلكه خدا واحد و يگانه و تنها از ديگران است... پس كسى كه خدا را به غير او بشناسد، او را نشناخته و به يگانگى او قائل نشده است. زيرا كه بين خالق اشياء با اشياء هيچ جهت مشتركى وجود ندارد: نه ذاتى، چون خداى سبحان حقيقةً بسيط است و نه عرضى، چون او را امر عَرَضى وجود ندارد جز سلبها و اضافهها؛ اشتراك در سلب و اضافه محض نيز، موجب معرفت يكى به ديگرى نمىشود.
1.ـ شرح اصول كافى ۱ / ۲۵۷.