روشن است كه نفى تشبيه در صورتى انسان را به امر مجهول مىرساند يا نزديك مىكند كه آن امر در دائره معلومات او بوده باشد و فعلاً از آن غفلت داشته باشد و يا نظيرى براى آن در دائره معلوماتش وجود داشته باشد. امّا اگر آن امر نه در دائره معلومات او بوده باشد و نه نظيرى براى آن در معلوماتش وجود داشته باشد با نفى تشبيه آيا مىتوان گفت از آن امر، معرفتى براى انسان پديد مىآيد يا به شناخت آن نزديك مىشود؟! جواب مسلّما منفى است. پس روشن است كه روايات در باب نفى تشبيه و تنزيه خالق از صفات مخلوق، در موردى است كه خداشناسى تحقق پيدا كرده و خداى معروف و شناخته شده، از امورى كه در خلق جايز و رواست تنزيه شده و از همه آنچه در خلق وجود دارد تقديس مىگردد و شباهت او به خلق نفى مىشود نه اينكه معرفت خدا با همين نفى تشبيه تحقّق پيدا كند.
2 ـ مرحوم شيخ صدوق (م 381)
ايشان در توضيح احاديث معرفت خدا به خدا مىنويسد:
القول الصواب في هذا الباب هو أن يقال: عرفنا الله بالله، لأنّا إن عرفناه بعقولنا فهو عزّوجلّ واهبها، و إن عرفناه عزّ و جلّ بأنبيائه و رسله و حججه عليهم السلام فهو عزّ و جلّ باعثهم و مرسلهم و متّخذهم حججا، و إن عرفناه بأنفسنا فهو عز و جل محدثها، فبه عرفناه. ۱
سخن صحيح در اين باب آن است كه: ما خدا را به خدا شناختيم. زيرا اگر او را به عقل خويش بشناسيم، عقل را او به ما داده است. اگر او را به پيامبران و رسولان و حجّتهايش عليهم السلام بشناسيم، خدا آنها را براى ما مبعوث كرده و فرستاده و اينان را حجّت قرار داده است. و اگر او را به خودمان بشناسيم، خداست كه ما را ايجاد كرده است. پس در همه اين صورتها، خدا را به خود او شناختيم.
با توضيحى كه در كلام مرحوم كلينى داده شد، معلوم مىشود كه سخن مرحوم