مرورى بر احاديث معرفت خدا (2) - صفحه 37

رسمى و نه صفتى. پس سالك تا مادامى كه در حجاب وجود و عينيّت خويش گرفتار است، فايده‏اى براى الفاظ در حقّ او وجود ندارد. و آنگاه كه به شهود حقيقى نايل گشت، اثرى از او در نزد غير وجود ندارد، چنان كه گفته‏اند:



اين مدعيان در طلبش بى خبرانندكان را كه خبر شد خبرى باز نيامد

اين تعابير ايشان، به آنچه گفتيم، دلالت روشن و واضح دارد. و معلوم است كه مراد ايشان از شهود حق در آخرت، همان فناى حقيقى و ذاتى در ذات حق است، نه فناى شهودى در عين غيريّت و جدايى خلق و خالق.

6 ـ مرحوم طريحى (979 ـ 1085)

ايشان با وجود اينكه عقيده دارد أحدى نمى‏تواند بر ذات حق تعالى اطلاع يابد، ولى مراتب معرفت را از مرحوم خواجه نصير طوسى نقل گرديد، آورده و سپس به كلام مرحوم شيخ بهايى اشاره كرده و مى‏نويسد:
قد جعل بعض الشارحين المعرفة الّتي تضمّنها قوله عليه ‏السلام «من عرف الله...» ، هي المرتبة الثالثة و الرابعة . ۱
يكى از شارحان، معرفتى را كه در اين سخن امام آمده «من عرف الله...» ، همان مرتبه سوم و چهارم دانسته است.
از اينكه ايشان هم بعد از نقل اين مراتب معرفت و استفاده آن از حديث رسول خدا، هيچ اشكال و اعتراضى نسبت به آن ننموده، معلوم مى‏شود كه خود ايشان نيز اين مراتب را قبول داشته است.

7 ـ مرحوم ملاصالح مازندرانى (م 1086)

ايشان مى‏نويسد:

1.ـ مجمع البحرين ۳ / ۱۶۳.

صفحه از 70