مرورى بر احاديث معرفت خدا (2) - صفحه 39

صفاتها و إمكانها و حدوثها و تكوّنها و قبولها للتغير و التركيب إلى المبدء الأوّل. و إلى هذا الطريق أشار أمير المؤمنين عليه ‏السلام بقوله: «الحمد لله الّذي دلّ على وجوده بخلقه». ۱
معرفت خداى تعالى دو راه دارد:
1ـ معرفت خدا به خدا و معرفت ذات حق به ذات يا به همه صفات كماليه كه عين ذات احدى است. در اين معرفت، هيچ واسطه‏اى وجود ندارد و به حيثيّت مغاير با او هم نيست. اين معرفت، لمّى نيست زيرا خداوند متعالى و فراتر از آن است كه علت داشته باشد. إنّى هم نيست، زيرا به واسطه معلول حاصل نمى‏شود. همچنين، بدان روى كه هر دو معرفت لمّى و انّى فقط با برهان و استدلال حاصل مى‏شوند، در حالى كه اين معرفت فقط با كشف و ظهور براى اولياء خدا به دست مى‏آيد، همانطور كه سيد انبياء صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلمفرموده‏اند: «مرا با خدا حالاتى است كه هيچ فرشته مقرب و پيامبر مرسلى آن را دربرنمى‏گيرد» و آن مرتبه فناى در خداست ،به گونه‏اى كه به غير از خدا را در آن رتبه مشاهده نمى‏كند. پس خدا به خود او شناخته مى‏شود نه به وسيله غير او. همانطور كه اميرالمؤمنين عليه ‏السلام مى‏فرمايد: «هيچ چيزى را نديدم مگر اينكه قبل از آن خدا را ديدم». زيرا شبهه‏اى نيست كه اين رؤيت، ديدن ظاهرى نيست بلكه رؤيت قلبى است. و بدون واسطه هم است زيرا در اين صورت حصر باطل مى‏شود...
و ظاهرا آيه «أولم يكف بربّك أنّه على كلّ شيء شهيد» اشاره به اين مرتبه است. زيرا پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلم به مقامى رسيد كه خدا را به خدا مى‏بيندو به او بر همه اشياء استشهاد مى‏كند.
بعلاوه روشن است كه اين اشاره دارد به آن حقيقت كه معرفت خدا به خدا، بدون نظر و استدلال براى همه ممكن است، چنانچه برخى از بزرگان معتقدند وجود حق ضرورى و بديهى است.

1.ـ شرح اصول كافى ۳/۸۲ و ۸۳.

صفحه از 70