مرورى بر احاديث معرفت خدا (2) - صفحه 46

سيّد پيامبران و بهترين رسولان مى‏فرمايد: «شب تا صبح نزد پروردگارم بيتوته كردم و او اطعامم مى‏كرد وسيرابم مى‏نمود»...خلاصه كلام اينكه: حقّى كه سزاوار تصديق است، آن است كه خدا جز به واسطه خدا شناخته نمى‏شود و خلق جز به خدا شناخته نمى‏شود، پس اوست عارف و معروف و شاهد و مشهود.
مى‏بينيم كه مرحوم قاضى سعيد، معرفت خدا به خدا را به معناى ديگرى كه از كلمات ملاصدرا و فيض كاشانى هم استفاده مى‏شد ـ غير از آنچه ظهور در آن دارد ـ به كار گرفته است. زيرا رواياتِ معرفت خدا به خدا، همه ظهور در غيريت عارف و معروف دارند، در صورتى كه در اين كلمات، تصريح شده است كه عارف و معروف عين هم مى‏شوند. روشن است كه مراد از كلام اميرالمؤمنين عليه ‏السلام ـ كه در دعاى صباح عرض مى‏كند: «اى آنكه به ذات خويش بر ذات خويش دلالت مى‏كنى» ـ اين است كه زمانى كسى به معرفت خدا نايل مى‏شود كه خود خدا نفس خويش را به او بشناساند. يعنى دليل بر خدا براى خلق، خود اوست، نه اينكه دليل بر خدا براى خدا، خود او باشد. اين نكته با توجه به رواياتى كه ذكر شد، معنايى روشن و بديهى دارد و برداشت‏هاى مذكور بر خلاف صريح روايات اين باب است. ديديم كه قاضى سعيد، به روايات ديگرى نيز در اين باب اشاره كرده مبنى بر اينكه معرفت فعل خداست و تصريح مى‏كند كه خلق، تكليفى به معرفت ندارند. پس با توجه به روايات مزبور هم معلوم است كه طرف سخن، معرفت خداست براى خلق نه معرفت خدا براى خود او. يعنى معرفه‏الله بالله مربوط به معرفت خلق است نسبت به خدا و خلق، خدا را به خدا مى‏شناسد و در هر حالى هم اين مضمون بايد حفظ شود نه اينكه خلق به جايى برسد كه خدا گردد و خدا خودش را به خودش بشناسد.
شايان ذكر است كه روايتى كه مرحوم قاضى سعيد به پيامبر گرامى اسلام صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلم نسبت داده است، در كتب روايى شيعى، اثرى از آن ديده نمى‏شود.

10 ـ مرحوم شيخ حرّ عاملى (1033 ـ 1104)

ايشان چهار مرتبه معرفت را به نقل از كتاب شرح اربعين مرحوم شيخ بهايى از

صفحه از 70