مرورى بر احاديث معرفت خدا (2) - صفحه 45

أبويزيد حيث قال: «ألا إنّي ثلاثون سنة ما أتكلّم إلاّ مع الله و الناس يزعمون أنّي معهم أتكلّم»، و قال سيّد النبيّين و أفضل المرسلين صلوات الله عليه و آله: «أبيت عند ربّي هو يطعمني و يسقين»...و بالجمله: فالحقّ الحقيق بالتصديق هو أنّه لا يعرف الله إلاّ بالله و لا يعرف الخلق إلاّ بالله، فهو سبحانه العارف و المعروف و الشاهد والمشهود. ۱
معرفت خداى تعالى بر بندگان محال است و براى آنها قوّه‏اى براى تحصيل آن وجود ندارد و در طريق آن زاد و توشه‏اى هم برايشان نيست و به آن تكليف هم نشده‏اند، زيرا خداوند هيچ كس را جز به اندازه توانش تكليف نمى‏كند. پس معرفت خداوند سبحان را به اين سه طريق ـ يعنى تعقّل و تخيّل و احساس ـ حاصل نتوان كرد، بلكه حصول آن را طورى ديگر است وراى اين سه طور، و به نور ديگرى است غير از اين انوار. و آن نورى است كه خداوند در قلب بندگانى كه خودش مى‏خواهد قرار مى‏دهد... اين نور، همان نور محبوبيت تامّ است كه از قرب نوافل حاصل مى‏شود كه در نتيجه آن خداوند سبحان كلّ بنده مى‏شود و بنده را از كلّ فانى مى‏كند...پس با خدا جز خدا ديده نمى‏شود، و با خدا جز از خدا شنيده نمى‏شود، و با خدا جز خدا شناخته نمى‏شود، و خدا را غير خدا نمى‏بيند، و خدا را جز خدا دوست نمى‏دارد، پس بيننده و شنونده و عارف و محبّ همان خداست، زيرا كه خدا گوش و ديده او شده است. همه اينها مجاز نيست، بلكه حقيقت و سزاوارترين حقيقت است. همچنين ديده شده و شنيده شده و شناخته شده و محبوب، خودِ خداست، پس همه را يك نور مى‏بيند و غير او تجلّى كننده‏اى نيست به اندازه‏اى كه خود مى‏خواهد، و حقيقت واحد است و موجود مى‏شود هر كجا اراده كند، زيرا خدا را جز خدا نمى‏بيند، و خدا را جز خدا نمى‏شناسد...و اين همان سير از خدا به خداست. ابويزيد به اين مقام اشاره مى‏كند آنجا كه مى‏گويد: «آگاه باش كه من سى سال جز با خدا سخن نگفتم، در حالى كه مردم مى‏پندارند كه من با آنها سخن مى‏گويم» و

1.ـ شرح أربعين / ۲۴۱ ـ ۲۳۹.

صفحه از 70