آنچه در وجودش نيازمند به توست؟ آيا براى غير تو ظهورى وجود دارد كه تو آن را نداشته باشى تا به واسطه آن ظاهر شوى؟ كى غايب بودى تا احتياج به دليلى داشته باشى كه بر تو دلالت كند؟ و كى دور بودى كه آثار به تو برساند؟...» و فرمود: «براى همه شناخته شدهاى، پس هيچ چيزى تو را جهل ندارد.»
ايشان به دنبال اين، مطلبى از احياء العلوم غزالى نقل كرده كه در آن تصريح شده است خداى سبحان آشكارترين و روشنترين موجودات است. اين امر، مقتضى آن است كه معرفت او هم اول معارف باشد. ولى با وجود اين، مشهود از خلق، خلاف اين است. سپس ايشان سبب اين امر را قصور افهام و ضعف بصيرت دانسته است و عقيده دارد كسى كه از اين دو به كمال برسد، «لا يرى إلاّ الله، و أفعاله أثراً من آثار قدرته، فهي تابعة له، فلاوجود لها بالحقيقة. و إنّما الوجود للواحد الحقّ الّذي به وجود الأفعال كلّها...فهذا هو الّذييقال فيه: فنى فى التوحيد، فإنّه فنى من نفسه» ۱
ايشان پس از ذكر اين كلام غزالى مىگويد: «هذا تحقيق رشيق» ۲
اين تعابير كه ايشان نقل كرده فناى شهودى است. يعنى شخص به مرتبهاى از معرفت مىرسد كه در هر چيزى خدا را مىبيند و همه موجودات را به اراده و مشيّت خداى سبحان، موجود مىبيند. يعنى در حقيقت، خلق را به خدا مىبيند نه اينكه خدا را به خلق بشناسد. در اين حالت، فناى مشيّتى براى او تحقق مىيابد. يعنى ـ همانطور كه علامه مجلسى فرمود ـ جز خواست خدا، خواستى براى خود ندارد. البته اين در مراتب عالى معرفت شهودى و يقين قلبى است، كه اين مرتبه جز در پيامبران و اوصيا عليهم السلام تحقّق نمىيابد.
پس مرحوم صاحب حدائق هم معرفت شهودى نسبت به خداوند سبحان را پذيرفته است و بر اساس آن، اين مباحث و فناى شهودى را طرح كرده و فقرات دعاى عرفه
1.ـ نمىبيند جز خدا را، و افعالش را اثرى از آثار قدرت او مىبيند. پس افعالش تابع اوست و وجودى براى آنها حقيقتاً نيست و همانا وجود براى خداى واحد حق است كه وجود افعال همه به اوست... پس درباره چنين شخصى گفته مىشود كه در توحيد فانى شده است، زيرا كه از نفس خود فانى گشته است.
2.ـ همان / ۲۴۰.