نعمتهاى خداوند به تفضّل اوست كه هر لحظه بگيرد، ظلم روا نداشته است. اين است كه انسانِ عاقل، همواره خود را در معرض اين خطر مىبيند كه خداوند، نعمتهايى را كه به او داده، از او پس بگيرد. كسى كه طعم شيرين نعمت خدا ـ به خصوص نعمتهاى معنوى الهى ـ را چشيده، از اين چگونگى مىلرزد و همواره در حال «عدم امنيت» به سر مىبرد، يعنى همواره به درگاه خداوند سبحان، در حالت «خوف» است، حتّى وقتى كه در مسير عبادت مىكوشد.
امّا از سوى ديگر، جود و فضل و احسان الهى نيز حقيقتى است كه درِ اميد را همواره به روى انسان گشوده مىدارد، حتّى وقتى كه در مسير معصيت قرار دارد. ۱
توجه به اين حقيقت، همواره انسان را در ميان دو حالت قرار مىدهد كه هر دو، نشان از عبوديت او به درگاه مولايش دارد. آثار سازنده اين توجّه در اخلاق و تربيت انسانى، فوقالعاده است.
امام سجاد عليه السلام در دعاى 39 (در طلب عفو و رحمت) در بيان اين حقيقت، بر اين نكته تأكيد مىورزد كه نه يأس انسانى از نجات، از روى «قنوط» يعنى نوميدى مطلق است كه از گناهان كبيره است، و نه طمع فردى به رهايى، به دليل فريفته شدن به اعمال اوست. بلكه انسان عابد، همواره حسنات خود را در برابر سيئّات خود، اندك مىبيند، آن هم در برابر خدايى كه افراد صدّيق در پيشگاه او نبايد به اعمال خود فريفته شوند و تبهكاران نيز نبايد به دليل كارنامه سياه خود، از لطف و رحمت حضرت او نوميد گردند.(دعاى 39).
يادآورى اين نكته در اينجا شايسته است كه كلماتى مانند سيّئه و جرم در اين گونه عبارات، الزاما به معناى گناه كبيره يا صغيره نيست، بلكه هرگونه احساس قصور در شكرگزارى به پيشگاه الهى ـ كه همواره انسانها، حتى نيكوترين آنها به آن گرفتارند ـ در برابر جلال و جبروت و عظمت مطلق خداوند جلّ جلاله، نوعى گناه به شمار مىآيد. استغفار پيامبران و امامان عليهم السلام و اقرار آن بزرگواران به گناه، از اين جهت است.
1.ـ ر. ك. بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۳۲۳ ـ ۴۰۱، باب الخوف و الرجاء. آنچه در متن آمد، چكيده مضامين حدود ۱۱۰ آيه و ۷۵ حديث است كه مرحوم علامه مجلسى در اين باب آورده است.