2 ـ 4 . اميد به رحمت الهى در هر حال
براساس توضيحاتى كه بيان شد، براى انسان هيچ نقطه اميدى جز رحمت الهى وجود ندارد، خدايى كه «عفوش، بيشتر از عذابش و رضاى او فراوانتر از خشم اوست» (دعاى 12)، خدايى كه: «رحمتش پيشاپيـش غضبـش قرار دارد و عطايش بيشتر از منع اوست، و آفريدگان همه در گستره وُسع اويند» (دعاى ۱۶)، خدايى كه: «كوچكترين عمل خيرى را كه برايش انجام شود، سپاس مىگزارد، و پاداش بزرگ مىدهد. و به هركس كه به سوى او گامى فرا پيش نهد، بسيار نزديك مىشود، و كسانى را كه از درگاه او مىگريزند، به سوى خود مىخواند، كار نيك را به ثمر مىنشاند و رشد مىدهد و كار بدِ بندگان را ناديده مىگيرد و از آن در مىگذرد» (دعاى 46).
آرى، چنين تكيه گاهى را سزاوار است كه انسان بدان تكيه كند و به آن اميد بندد.
2 ـ 5 . اتكاء بر توفيق الهى
دست نصرت الهى، همـواره به يارى انسان مـىشتابد، تا او را در برابر دشمنان بزرگ ـ همچون ابليس و سپاهيان و يارانش از بيرون، و تمايلات كِشنده و كُشنده نفس از درون ـ حمايت كند. بدينسان، نعمت توفيق الهى به انسان مختار مىرسد. اينك انسان است كه مىتواند به اختيار خود، از توفيق خداوندى بهره گيرد و به سوى كمال برود يا آن را ناديده گيرد و به سوى تمايلات نفس امّاره پيش تازد. خداوند متعال، همواره به انسان، توفيق مىدهد وبرخوردهاى زشت او را ناديده مىگيرد. امّا در مواردى نيز اين گونه يارى خاصّ را از او دريغ مىدارد تا انسان با همان سرمايه اوليه خود، يعنى تذكّرات عقل درونى و هشدارهاى پيامبران و حجّتهاى معصوم خداوند، با دشمنانِ ياد شده بجنگد، اگر توانِ چنين جنگى را داشته باشد. در اين حالت ـ يعنى حالت سلب توفيق ـ انسان گرفتار «خذلان» مىشود، يعنى خداوند، او را به همان تذكّرات اوّليه ارجاع مىدهد، تذكّراتى كه از هيچكس دريغ نداشته است. نكته مهم اين كه توفيق، لطفى مضاعف و افزون بر ارسال دو حجّت باطنى و ظاهرى است. اين لطف مضاعف، به دليل شدّت نيروى دشمنان، مورد نياز انسان براى پيمودن راه كمال است. از عبارت امام سجّاد عليه السلام