مرورى بر احاديث معرفت خدا (3) - صفحه 15

نيز مى‏نويسد:
راه حسّى و علمى به اصطلاح راه علم به صانع است، نه راه معرفت و شناسايى صانع (منطقيّين گفته‏اند كه معلول نمى‏تواند معرّف علت واقع شود و درست گفته‏اند)، آن هم راه علم به صانع طبيعت است نه راه علم به خدا، زيرا مفهوم خدا ملازم است با وجوب وجود و قيام به ذات (خودآى بودن). بلى، انبيا كه از اين راه‏ها استفاده مى‏كرده‏اند، به اين اعتبار بود كه مذكِّر بودند و علم به آيات را مذكِّر فطرت قرار مى‏دادند. و لهذا تعبير به «آيات» شده است در قرآن كريم، يعنى آن چيزى كه عرفان را به وجود مى‏آورد، از نظر انبيا نفس فطرت توحيدى است نه مصنوعات. اگر از طريق عقل و علم بخواهيم وارد شويم، استدلال از مصنوعات كافى نيست. ۱
در جاى ديگر مى‏نويسد:
نكته قابل توجّه اين است كه قرآن كريم، آثار و مخلوقات را به نام «آيات» مى‏خواند و توجّهى كه از اين راه پيدا مى‏شود، «تذكّر» و ياد آورى مى‏نامد. قرآن كريم مى‏خواهد مطالعه در مخلوقات را وسيله‏اى براى تنبّه و بيدارى فطرت قرار دهد. يعنى قرآن، مطالعه در مخلوقات را تأييدى براى راه فطرت و دل قرار داده است. هدف از سوق دادن به مطالعه در مخلوقات، تنبّه و تذكّر است نه استدلال و استنتاج. ۲
نيز مى‏نويسد:
قرآن مخلوقات را به نام «آيات» مى‏خواند. در اين تعبير، نكته‏اى هست و آن اينكه اگر كسى مخلوقات را آن چنان كه هست ادراك كند، خداوند را آن چنان در آن ها ادراك مى‏كند كه در آيينه اشيا را مى‏بيند. يعنى: حقيقت آنها عين ظهور و تجلّى ذات حقّ است. راغب در مفردات القرآن مى‏گويد:...«آيه» نشانه پيداست. و حقيقتش براى هر چيزى نمايانى است كه همراه چيز ديگر است كه آن اندازه ظهور ندارد. و هرگاه ادراك كننده‏اى آن چيز نمايان را ادراك كند، دانسته مى‏شود كه خود به خود آن چيز ديگر را نيز ادراك كرده است. فرق است ميان دلالتى كه يك مصنوع معمولى بر صانع خود مى‏كند...و ميان دلالتى كه مثلاً عكس و صورت بر صاحب عكس مى‏نمايد. در مورد اوّل، دلالت كننده سبب انتقال فكر از مصنوع به صانع مى‏شود؛ يعنى نوعى تفكّر و استدلال، ذهن را از موجودى به

1.همان / ۲۸۳.

2.اصول فلسفه و روش رئاليسم ۵ / ۷۱، پاورقى.

صفحه از 35