ذات قدّوس. و عجز از تعريف او، كمال معرفت است براى بشر. و معرفت خدا يافت و وجدان نمىشود مگر به خداوند. كما قال الامام عليه السلام : «اعْرِفُوا اللّه بِاللَّهِ وَ الرَّسُولَ بِالرِّسَالَةِ وَ أُولِي الْأَمْرِ بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ الْعَدْلِ وَ الْإِحْسَانِ». و هكذا مىباشد لقاء و وصال حقّ تعالى به ذات خداوند عزوجلّ.۱
نيز مىنويسد:
ذات مقدس خود معرّف نفس خود است. قوله عليه السلام : «بِكَ عَرَفْتُكَ وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِي عَلَيْكَ». لذا انبياء تذكّر مىدهند بشر را كه خدا را به خود خدا بايد شناخت نه به غير او. و كذلك معروفيّته تعالى بالآيات، الّتي هي راجعة أيضاً إلى أن يعرفون اللّه باللّه لا بالآيات، و سوق الأنبياء البشر إلى الآيات بأن يذكّروهم منسيّ نعمة ربّهم. و لايكون سوقهم من طريق البرهان و التصوّر و التصديق، و لا من طريق الرياضات و المكاشفات الصوفيّة.۲
از نظر ايشان هم معرفت عقلى (معرفت بالآيات) در طول معرفت فطرى (معرفة اللّه باللّه) است كه اگر آن معرفت نبود و اضافه بر آن خواست الهى بر اين قرار نمىگرفت كه به هنگام مطالعه در آيات و خلق انسان را به معرفت خويش برساند، هيچ گاه انسان از مخلوق به خالق راه نمىيافت. يعنى اساس در معرفت خداوند سبحان، همان معرفت قلبى است كه محصول تعريف الهى است، نه معرفت اكتسابى و عنوانى و مفهومى كه به وسيله نفس انسانى در موطن نفس ايجاد مىشود.
8ـ مرحوم آقا ميرزا جواد تهرانى (م 1410)
ايشان مىنويسد:
خداى متعال، ذات مقدّس خود را در عالم سابق (ذرّ) به خلق معرّفى فرموده است. و به همين جهت مردم در باب معرفت، تنها محتاج به تذكّر انبياء و اوصياء به ذات مقدّس خالق متعال و كمالات او مىباشند. ۳
1.همان / ۷۸.
2.همان / ۹۳. و همين گونه معروفيت خداى تعالى به آيات هم راجع است به معرفة اللّه باللّه نه به آيات. روش انبياء در معرفت به آيات نيز به اين صورت است كه نعمت فراموش شده پروردگارشان را به آنها تذكّر دهند، نه اينكه از طريق برهان و تصوّر و تصديق يا از طريق رياضتها و مكاشفههاى صوفيانه به معرفت خدا دعوت كنند.
3.ميزانالمطالب/ ۲۶.