7 ـ مرحوم ميرزا محمد حفيظى (م 1408)
ايشان مىنويسد:
إنّ اللّه تعالى أثبت معرفته في قلوب عباده في عالم الذّر. و بانتقالهم في أصلاب الآباء و أرحام الأمّهات أنساهم رؤيته. بعبارة أخرى كما أنّ في المعرفة الفطريّة نفس ذاته القدّوس معرِّف، كذلك في معروفيّته بالآيات نفس ذاته تعالى معرِّف أيضاً. و لا تكون الآيات معرّفة له تعالى، لأنّ المعرّف لابدّ من أن يكون أعلا و أجلّ من المعرَّف. و لا شيء أشرف و أجلّ من نفس ذاته تعالى، حتى يكون هذا الشيء معرّفا حقيقيّاً لله تعالى. و هو معرِّف بالآيات لابها، بل نفس ذاته القدوس. و في كلا القسمين يكون المعرّف هو اللّه تعالى لا غيره. ۱
خداوند، معرفت خويش را در دلهاى بندگانش در عالم ذرّ ثابت كرده است. و با انتقال آنان در اصلاب پدران و ارحام مادران، رؤيت خويش را از آنان فراموشانده است. به ديگر عبارت، چنان كه در معرفت فطرى، خودِ خداى سبحان معرّف خويش است، در معرفت به آيات نيز، خود او معرّف است و آيات معرّف خداى تعالى نيستند، زيرا معرِّف بايد آشكارتر از معرَّف باشد و هيچ چيزى شريفتر و بزرگتر از خودِ خداى سبحان نيست تا بتواند معرِّف حقيقى خداى سبحان باشد. پس خدا معرّف آيات است نه آيات معرّف او. پس در هر دو صورت [ يعنى در معرفت فطرى و به آيات]معرّف، خداى سبحان است نه چيز ديگر.
نيز مىگويد:
متحيّر است عقول في كنه ذات الأنوار، فضلاً از ذات قدّوس علىّ العزيز الحميد، أشدّ ما يكون. حيران است عقول در كنه ذات عزوجلّ، لأنّه رفيع البنيان عظيمالسلطان. چنانچه عاجز هستند وصف و تعريف كنندگان، و كَلّ است تمام لسانها، و عاجز است تمام خطبا و بلغا و جميع فصحاء، از وصف و بيان آن