مرورى بر احاديث معرفت خدا (3) - صفحه 32

تشكيك دارد، ناچار در صورت سوم نيز توجّه به ماهيتى نموده است كه مورد شكّ و ترديد قرار داده است. پس اصل توجّه به چنين مبدئى، بدون استثنا در تمامى افكار موجود است، و علّت حقيقى اين قانون با بيان مختصرترى اين است كه چون فكر در هر سه صورت مشغول عمل است، ناچار موضوع عمل خود را واجد است.... ۱
بعد مى‏گويد:
مورد توجّه، آن ذات يگانه‏اى است كه كمالش عين ذات اوست. و بديهى است تا وجود فعلى بر ذاتى تصوّر نشده باشد، كمال به آن ذات فرض نشده؛ زيرا تا ماهيّت تحقّق پيدا نكند، كامل نخواهد شد.
به عقيده‏ى ايشان، وجود خداوند سبحان به معنايى كه ذكر شد، هيچ برهانى يا شبه برهانى هم بر نفى آن اقامه نشده است.
وى اين برهان را توضيح و تشريح مى‏كند كه وجود خداوند سبحان، بديهى بلكه فوق بديهى است. آن‏گاه مى‏نويسد:
«به عقيده‏ى ما بهترين تفسير بر بعضى از آيات شريفه و اخبار آل محمّد عليهم ‏السلام راجع به بداهت وجود مبدأ اعلى، همين معنا است: «أوَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أنَّهُ عَلى كلِّ شَيءٍ شَهِيدٌ»۲ »
«يا مَنْ دَلَّ عَلَى ذاتِهِ بِذاتِهِ»۳«اى آن‏كه بر ذات خويش به ذات خود دلالت مى‏كنى.»أيَكُونُ لِغَيْرِكَ مِنَ الظُّهُورِ ما لَيْسَ لَكَ حَتّى يَكونَ هُوَ الْمُظْهِرُ لَكَ؟ مَتى غِبْتَ حَتّى تَحْتاجَ إلى دَليلٍ يَدُلُّ عَلَيْكَ وَ مَتى بَعُدْتَ حَتّى تَكونَ الآثارُ هِي الَّتي تُوصِلُ إلَيْكَ؟۴آيا براى غير تو ظهورى وجود دارد كه تو آن را نداشته باشى تا به واسطه‏ى آن ظاهر شوى؟ كى غايب بودى تا احتياج به دليلى داشته باشى كه بر تو دلالت كند؟
ايشان پس از بحث‏هايى درباره‏ى حدود محدوديت‏هاى ادراكات عقلى بشرى بالأخره تصريح مى‏كند كه:

1.همان/ ۴۸.

2.فصّلت/ ۵۳.

3.بحارالأنوار ۹۴/ ۲۴۳.

4.مبدأ اعلى/ ۵۲.

صفحه از 35