گزارشى از ترجمه فرانسوى صحيفه سجاديه - صفحه 86

درواقع، هنوز هم با گذشت چهل و دو سال عمر، هربار كه بخواهم كارهاى روزانه‏ام را مرور كنم، صرفا به زبان فرانسه مى‏انديشم و با خود سخن مى‏گويم... لذا، نگرانى من از زبان فرانسوى‏ام نبود. نگرانى‏ام از متن يا متن‏هاى فارسى‏اى بود كه مى‏بايست در مقابلم قرار گيرد. زيرا با وجود آن كه به پنج زبان دنيا آشنايى دارم (فرانسوى، انگليسى، ايتاليايى، اسپانيايى و لاتين) ليكن به زبان مبدأ صحيفه مباركه سجّاديّه ـ كه همانا زبان فصيح و زيباى عربى باشد ـ به هيچ وجه آشنايى نداشتم. زيرا تحصيلات اين كمترين، هرگز در ايران نبوده است تا با زبان عربى آشنايى يابم.
پدرم، بنا به نوعى نگرانى فرهنگى و آكادميكى كه طبيعت ثانوى اوست، نخست توصيه كردند كه از انجام اين كار در آن مقطع از زمان، خوددارى ورزم، و بيشتر به آموختن زبان عربى اقدام كنم، با اين اميد كه پس از يكى دو سال تحصيل فشرده، و با آگاهى يافتن از زبان عربى، به اين كار بزرگ همّت گمارم. امّا بنا به روحيه‏اى كه در خود مى‏شناسم، مى‏دانستم كه آن كار را بايد در اسرع وقت آغاز كنم. حال چه عربى مى‏دانستم، چه نمى‏دانستم.
با بسيارى از دوستان عزيزى كه يا از روحانيان محترم مشهد بودند يا از استادان دانشگاه در ايران يا خارج از ايران، تماس تلفنى گرفتم و با هريك از آنان كه مشورت مى‏كردم، همه مرا از انجام اين كار بسيار سخت و دشوار باز مى‏داشتند و مرا بيش از پيش مأيوس و نوميد مى‏كردند. البتّه حقّ نيز به جانب آنان بود. زيرا چگونه زنى سى و دو ساله، كه از بيست و چهار سالگى، تنها به ترجمه آثارى ادبى يا روانشناختى يا عرفانى از زبان‏هاى اروپايى اقدام ورزيده بود، مى‏توانست ناگهان به ترجمه يكى از زيباترين و شاعرانه‏ترين و عارفانه‏ترين آثار دينى و اسلامى روى آورد...؟
همسرم پيوسته توصيه مى‏كرد كه ديگر با هيچ عزيزى تماس نگيرم و هرچه سريع‏تر، وظيفه‏اى را كه پيش رو داشتم، آغاز كنم. با هم به يكى از كتاب‏فروشى‏هاى مهم اهواز، در ميدان شهداء رفتيم، و شش هفت صحيفه سجّاديّه، از مترجمان گوناگون فارسى زبان تهيّه كرديم.
خداوند متعال، روح آن مترجمانى را كه به رحمت الهى شتافته‏اند، قرين صلح و آرامش كند، و آنانى هم كه هنوز در قيد حيات به سر مى‏برند، در نهايت عزّت و

صفحه از 95