ادعيه و زيارت و خطبههاى دينى به فرانسوى و انگليسى هستم، اين احساس ترس و وحشت و وسواس بىاندازه زياد را در وجودم زنده مىكنند...!) و من نيز گاه مىگريستم و به ايشان عرض مىكردم كه گناه من چيست، اگر آن آقاى مترجم، مثلاً به جاى «بهشت» نگاشته است «باغ»، يا به جاى «صفابخشيدن به روح و جان»، «شست و شوى نفس» را نوشته است...؟! اشتباهات، به اين نوع بود. اشتباهاتى ظريف، كه مىتوانست متنى بسيار ادبى و عارفانه را (خداى ناخواسته) به متنى بسيار منطقى تغيير شكل دهد كه عارى از آن حالات خاصّ اخلاص و ارادت و احترام آن حضرت، به خداى متعال باشد.
پدرم ـ كه اميدوارم سايه ايشان تا مدّتها بر سرِ اين كمترين و فرزندانم باشد ـ اكثر جملات دعاها را خودشان، گاه به صورت چند سطر، گاه به صورت چند صفحه كامل، با چشمانى مؤوف، با تنى رنجور، با هزاران كار و مشغله، براى رضاى خدا و حضرت سيّدالشهداء عليه السلام و حضرت امام سجّاد عليه السلام ، برايم از زبان عربى، به فارسى سليس و فصحيح، و گاه نيز فرانسوى امروزى ترجمه مىكردند. در آن هنگام، من به بررسى و تطبيق متن صحيح پدرم، با متن فرانسوىِ خود مىپرداختم، تفاوتها و سايه روشنها و تغييرات و اشتباهات را به خوبى درمىيافتم، و سپس به ترجمه نهايى متن فرانسوى بسيار ادبى، و به سبك و شيوه قرون وسطايى كه براى اين گونه متون بسيار شايسته و مناسب است، اقدام مىورزيدم. يكى ديگر از كارهايى كه اين كمترين، بيشترين جديّت را در دنبال كردن آن ابراز مىداشت، «سر و كلّه زدنِ مداوم» با كتابى فرانسوى بود كه مترادفهاى واژهها را به صورت كامل و جامع ذكر مىكرد. بدين شكل، من با نهايت دقّت و وسواس مىكوشيدم دقيقا همان واژهاى را كه حضرت امام سجّاد به عربى فرموده بودند، در زبان فرانسوى بيابم و در ترجمهام قيد كنم. از اين رو، پيوسته در بين كلماتى كه از يك معنا برخوردار بودند، به «گشت و گذار» مىپرداختم تا مناسبترين را برگزينم. سپس پس از هر ده يا پانزده صفحه كه به اين شكل، تصحيح مىشد، دوباره همه چيز را براى بازبينى نهايى براى پدرم مىفرستادم تا ايشان، ترجمه جديدم را تأييد فرمايند. و كلّ اين اوضاع، دو سال يا اندكى بيشتر به طول انجاميد.
بديهى است كه اگر عزيزى بخواهد از من سؤال كند كدامين دعا، از ميان پنجاه و چهار دعاى آن حضرت، براى ترجمهاى سليس به زبان فرانسه، از همه دشوارتر بوده