است، بىدرنگ پاسخ مىدهم دعاى چهل و هفتم (دعاى روز عرفه) آن نيز به دليل طولانى بودن آن. به همان اندازه، در همين دعا، گاه پيش مىآمد كه من بيش از هفت يا هشت نوبت، به ترجمه جمله بخصوص يا جملاتى مىپرداختم، و در هر نوبت، پدرم مىفرمودند كه هنوز هم به كُنه مطلب و مفهومى كه حضرت امام سجّاد قصد داشتند توجّه خوانندگان خود را به آن جلب كنند، دست نيافتهام، و يا از لحاظ ساختار زبان فرانسه، آن طور كه بايد و شايد، از لحنى «متقاعد كننده» يا «شيعى» يا «دينى و به ويژه اسلامى» برخوردار نشده است. يعنى متن، حالتى «اروپايى» با شباهتى زياد در واژگان و اصطلاحات فقهى مسيحى به خود مىگرفت، بدون آن كه اصل اسلامىِ آن، به درستى رعايت شود، و من ناگزير بودم ساعتها يا گاه روزها، روى آن جمله يا جملات كار كنم تا دقيقا بازتابى از انديشه اسلامى و شيعى امام سجّاد عليه السلام را در آينه ذهن خوانندهاى فرانسوى زبان، پديد آورم، و نوشتهاى كاملاً دينى، براساس چارچوب و ساختار نوشتارى اسلامى، تقديم خواننده كنم.
نكته ديگر آن كه پدرم دستور اكيد داده بودند كه صرفا از متن ترجمه قرآن بانو د.ماسُن (خداوند روح ايشان را قرين رحمت خويش سازد!) استفاده كنم.
پـدرم تأكيد مىكردنـد كه سادهتـرين، گوياترين و دقيـقترين قرآن به ترجمه فرانسوى ـ تكرار مىكنم: براى اين متنِ بخصوص ـ مىبايست متعلق به بانو ماسُن باشد و بس. البته من ترجمههاى ديگرى نيز در اختيار داشتم كه پدر، مرا از استفاده آنها بازداشتند. نيايشهاى ديگرى كه دشوارى خاصّى را برايم ايجاد كردند، نيايش آغاز ماه رمضان و وداع با آن ماه مبارك، نيايش مدافعان و مرزبانان و نيايش در ذكر توبه بود.
يكى ديگر از نگرانىهاى من اين بود كه بكوشم، و بكوشم، متنى سراپا احساس و آكنده از آن اخلاص و تقوايى كه حضرت امام سجّاد، در هنگام راز و نيازهاى خود به انجام مىرساندند، پديد آورم. متأسفانه اغلب مشاهده مىشود كه متنى، با وجود آن كه از لحاظ نكات ترجمه، بسيار دقيق و صحيح است، ليكن از هيچ «روح و جانى» برخوردار نيست، و خواننده بدون تجربه كردن هيچ نوع طغيان روح يا انقلاب درونى، بدون فشاندن هيچ قطره اشكى، بدون فرورفتن در هيچ نوع تعمق و تأملى، به مطالعه آن مىپردازد، و سپس مضمون كتاب را نيز بىدرنگ به دست فراموشى مىسپارد. حال آن