گزارشى از ترجمه فرانسوى صحيفه سجاديه - صفحه 93

كه هدف و انگيزه من، ايجاد متنى بود كه بتواند خلق و خوى عاطفى ما شرقى‏ها و به‏ويژه حال و هواى اين نيايش‏هاى عارفانه را دقيقا در روح و جان خواننده‏اى غيرشرقى پديد آورد و كارى كند كه خواننده اين نيايش‏ها، حقيقتا و عميقا تحت تأثير فرمايشات امام سجّاد قرار گيرد، و حتّى بخش‏هايى را براى هميشه، در ذهن و جان خود، محفوظ نگاه دارد، و بخواهد كه بارها و بارها، به سراغ آن نيايش‏ها بازگردد و از مطالعه آن‏ها، لذّتى جانانه برد.
به خاطر دارم كه سال گذشته، پس از آن كه به زيارت حجّ مشرف شدم، ناگزير بودم بى‏درنگ پس از مراجعتم به ايران، به كشور ايتاليا عزيمت كنم تا چهار سخنرانى در آن جا، ايراد كنم. در يكى از اين جلسات، نماينده امور فرهنگى و هنرى پاپ جديد، و از كارگزاران بسيار نزديك به شخص ايشان (به گونه‏اى كه به فرمايش خودِ ايشان، پاپ بنديكت شانزدهم را حداقل روزى يك بار ملاقات مى‏كردند) براى حضور در برنامه من و نيز حضور در برنامه‏اى كه مربوط به چهلمين سالگردِ نصب صليبى از طلا، بر فراز مزار دانته از سوى پاپ پل ششم بود، از رم به شهر راوِنا آمدند، و يك روز در آن‏جا ماندند، و ميهمان صومعه برادران فرقه فرانسيسكن شدند كه حافظانِ رسمىِ آرامگاه دانته در آن شهر هستند. شب، پس از صرف شامى غيررسمى و بسيار دوستانه با ايشان و تنى چند از كارگزاران سياسى، فرهنگى و دينى شهر، (من به همراه همسر و سه فرزندم حضور داشتم)، ايشان تقاضا كردند كه يكى از ما، كتابى به ايشان امانت دهيم تا ايشان پيش از خوابيدن، اندكى مطالعه كنند.
من بى‏درنگ فرصت را مغتنم شمردم، و پيشنهاد كردم كه ايشان كتاب «صحيفه مباركه سجّاديّه» اين جانب را كه بنده چندين نسخه‏اى از آن را به دفتر امور فرهنگى شهر راونا و نيز انجمن دانته (يعنى به همان برادران راهب فرانسيسكَن كه يكى از تخصصّى‏ترين و بهترين كتاب‏خانه‏هاى ايتاليا در مورد آثار دانته به تمام زبان‏هاى دنيا را در اختيار دارند) تقديم كرده بودم تا مطالعه فرمايند. سپس بى‏درنگ به همراه شوهرم و رئيس انجمن فرهنگى شهر راونا، دكتر والتر دِلاّمُنيكا، شبانه به دفتر فرهنگى شهر رفتيم، كليدهاى ساختمان را گشوديم، و يك جلد از «صحيفه»ها را از درون قفسه‏اى برداشتيم و به آن روحانى محترم تقديم كرديم. ايشان از من سؤال كردند كه كدامين يك از

صفحه از 95