مرورى بر احاديث معرفت خدا (4) - صفحه 10

مدارك ظاهرى يا باطنى و يا از طريق علم و عقل. و پيش از اين، امتناع همه‏ى اين‏ها را شناختى؛ ولى بايد دانست كه امتناع در صورتى است كه معرّف خداى تعالى علم و عقل باشد، امّا اگر معرّف به معناى شايسته‏ى ذات او، همان ذات قدّوس باشد نه عقل و علم، ديگر دليلى براى امتناعش نخواهد بود.
وقوع چنين شناختى، از آيات و روايات زيادى كه تواتر معنوى دارند استفاده مى‏شود و در بعضى اوقات وجدان هم به آن گواهى مى‏دهدـ چه رسد به امكان آن‏ـ پس ناگزير وجدان يا عرفان يا وصال يا عيان‏ـ كه در اين روايات شريفه آمده‏ـ نسبت به خداوند تبارك و تعالى از راه ديگرى بايد باشد نه حواسّ ظاهر يا تصوّر يا توهّم يا علم و عقل.
مى‏بينيم كه ايشان هم‏چون مرحوم ميرزا جواد تهرانى، معرفت خداوند سبحان را يعنى معرفت خداى واقعى و حقيقى را مورد تأييد قرار داده و تصريح به آن نمودند. البتّه بايد توجّه داشت كه مراد مرحوم آقا ميرزا جواد تهرانى از معرفت بالآيات اين نيست كه معرفت از طريق آيات به خود خداى سبحان‏ـ يعنى خداى واقعى حقيقى‏ـ تعلّق نمى‏گيرد؛ بلكه در معرفت بالآيات هم خودِ خداى واقعى و حقيقى به انسان شناخته مى‏شود ولى تفاوت بين دوگونه معرفت در وجود واسطه و عدم وجود آن است. كه به نظر مى‏رسد در صورت عدم وجود واسطه روشن‏تر و آشكارتر و همراه با محبّت بيشتر بايد بوده باشد. و اين بحث با توجّه به فقرات آخر دعاى عرفه‏ى حضرت سيّدالشّهدا عليه ‏السلام واضح است.

3ـ مرحوم شيخ على محدّث

ايشان مى‏نويسد:
خداشناسى مانند شناخت قضاياى هندسى و رياضى نيست كه از راه تفكّرـ كه منجر به تجربه و آزمايش مى‏شودـ به نتيجه برسد. شناخت خدا وجدانى و فطرى است و از دسترس حواس و ادراكات بشرى دور است. ۱
نيز مى‏نويسد:
پيامبر، راه حقيقت معرفت و شهود وجدانى و نيل به مقام لقاء و وصال الاهى راـ كه فوق آن مرتبه‏اى نيست‏ـ به بشر گشوده است.

1.خورشيد تابان/ ۱۳۱.

صفحه از 30