مرورى بر احاديث معرفت خدا (4) - صفحه 23

مخلوق و مخلوق را از خالق ثابت مى‏كند، بيانگر اين حقيقت است كه ذات پاك او هستى بى‏انتها و مطلق است، يعنى هستى غيرآميخته با عدم. و اگر ما درست به حقيقت هستى بينديشيم و آن را از آلودگى به عدم پاك سازيم، به ذات پاك او مى‏رسيم و اين همان جان و عصاره‏ى برهان صدّيقين است.
در توضيح آيه‏ى پنجم مى‏نويسد:
آرى! نور وجود او است كه هستى‏ها را ظاهر ساخته و نگه مى‏دارد، حيات معنوى و مادّى از اوست، زيبايى‏هاى عالم همه از اوست، هر حركتى به سوى كمال مى‏رود، از وجود مقدّس او سرچشمه مى‏گيرد.... در يك كلمه همه‏چيز جهان به ذات پاك او قائم است.
حال اين سؤال مطرح است: آيا «نور» كه مايه‏ى ظهور و آشكارشدن همه‏ى اشياء است، خود نياز به ظاهركننده‏اى دارد؟ آيا موجوداتى كه در پرتو نور ظاهر مى‏شوند، از خود نور، روشن‏ترند كه معرّف او باشند؟!
در يك كلمه: نور را با چه وسيله مى‏توان مشاهده كرد جز با خودش؟ اين است خميرمايه‏ى برهان صدّيقين. ۱
ايشان پس از اين به رواياتى واردشده كه دلالت بر معرفت خدا به خدا دارد و تصريح مى‏كند كه اين راه‏ـ يعنى مطالعه درباره‏ى ذات پاك اوـ راهى نزديك‏تر و دقيق‏تر از مطالعه‏ى موجودات جهان هستى است. بعد مى‏گويد:
نمى‏گوييم از موجودات اين جهان نمى‏توان به ذات او پى برد. و هرگز ادّعا نمى‏كنيم كه آيات «آفاقى و انفسى» نشانه‏هاى علم و قدرت و عظمت او نيستند، چرا كه اين معنا در سر تا سر قرآن منعكس است؛ بلكه مى‏گوييم راهى ظريف‏تر و باريك‏تر و والاتر در اين‏جا وجود دارد؛ و آن مطالعه در اصل وجود، رسيدن به او از طريق ذات پاك او است كه اين راه، بيشتر راه خواصّ و عرفاى راستين است. ۲
ايشان پس از اين‏ها به تقرير برهان صدّيقين پرداخته و مى‏نويسد:
حقيقت وجود، همان «عينيّت» در خارج است و به تعبير ديگر، همان «واقعيّت» است، و عدم براى آن ممكن نيست... از اين‏جا نتيجه مى‏گيريم كه وجود، ذاتا واجب‏الوجود است، يعنى ازلى و ابدى است.

1.پيام قرآن ۳/ ۷۵ـ ۸۵.

2.همان/ ۸۷.

صفحه از 30