مرورى بر احاديث معرفت خدا (4) - صفحه 27

اوصياى آنان عليهم ‏السلام بندگان را به ياد خود انداخته است. در كنار آن‏ها، خداى متعال بندگانش را در شدايد و سختى‏ها قرار داده، آيات و نشانه‏هاى خويش را به آن‏ها نشان داده، آن‏ها را به خودشان توجّه داده و به اين وسيله نيز، معرفت خويش را به ياد آن‏ها مى‏آورد.
با توجّه به اين گروه‏هاى آيات و روايات در باب معرفت خداى سبحان، به اين نتيجه مى‏رسيم كه مراد از معرفت خدا به خدا، يعنى اين كه خداى سبحان، نفس خويش را به بندگانش به صورت مستقيم بشناساند. گفتيم كه اين تعريف در عوالم پيشين براى همه‏ى انسان‏ها اتّفاق افتاده است؛ خداوند، پيامبران و اوصيا را براى تذكّر و تنبّه‏دادن مى‏فرستد؛ انسان را در بأساء و ضرّاء قرار مى‏دهد؛ آيات و نشانه‏هاى انفسى و آفاقى را در همين دنيا به همگان مى‏نماياند و بدين‏سان، اين تعريف را در دنيا تحقّق مى‏بخشد.
روشن گرديد كه:
1ـ اصل معرفت خدا هم همين است.
2ـ معرفت خدا، جز از طريق خود او و جز به تعريف خود او، به هيچ‏وجه معرفت خداى واقعى و حقيقى نيست؛ بلكه معرفت غير اوست، يعنى راه معرفت خدا، تنها خود اوست و تنها او بايد خود را به انسان معرّفى كند.
3ـ هر تعريف و توصيفى نسبت به او از ناحيه‏ى غير، به او ربطى ندارد و هيچ‏گونه گزارشى از او نمى‏دهد.
4ـ تعريف، نه تنها به واسطه‏ى عقل و خرد؛ بلكه حتّى به واسطه‏ى پيامبران هم بايد بر اساس همين معرفت صورت بگيرد كه انسان از او به همراه دارد.
5ـ چون قواى ادراكى انسان و همه‏ى مخلوقات، از رسيدن به او كوتاه است. پس هرگونه تعريف و توصيفى از ناحيه‏ى آن‏ها به او مربوط نخواهد بود.
6ـ چون قواى ادراكى انسان به هيچ‏وجه به او نمى‏رسد، پس نبايد از پيش خود درباره‏ى او سخنى بگويد كه از ناحيه‏ى خود او اجازه‏ى چنين كلامى داده نشده است.
7ـ بنابراين زبان‏ها در مورد او بسته است و عقل و خردها از رسيدن به او ناتوان‏اند.

صفحه از 30