مؤلّف محترم، هم در بخش اوّل و هم در بخش دوم كاوشهاى گستردهاى انجام داده است. منابع و مآخذ بسيارى را ديده و مطالعه كرده و بالاخره رنج و مشقّت فراوانى را بر خود هموار ساخته است.
كتاب جناب احمدى از اين حيث اهميّت و بهرهمندى بيشترى مىيابد كه بررسى نخستين سدههاى زايش و بالندگى ادب فارسى را وجههى همّت خويش كرده است. اينكه پيشگامان عرصهى سخن و سخنورى دربارهى موعود آخرالزّمان چه نگاهى داشته و چگونه مىانديشيدهاند كه البتّه نماينده و نشانگر روح غالب در آن دوران مىتواند بود. نويسندهى گرامى با بردبارى و حوصلهى شايان تقدير، علاوه بر ديوان اين دسته از شاعران، دهها اثر مرتبط با آنها را ديده و مطالعه كرده است. رأى و نظر بسيارى از آگاهان را دربارهى سرايندهاى كه معرّفى مىكند، آورده و به غناى كتاب افزوده است.
از رهگذر درنگ و تأمّل در اين كتاب، نكاتى شايستهى گفتن به نظر مىرسد:
1ـ عنوان كتاب چنانكه پيشتر گفتيم: «آرمانشهر دينى در پهنهى شعر فارسى» است. متأسّفانه در همهى كتاب كه بالغ بر 295 صفحه است، حتّى يك بار هم تعريف و توضيحى ولو مجمل و كوتاه از آرمانشهر ارائه نشده است. ظاهرا دليل آن، اين بوده كه مؤلّف معنى آن را معلوم و مُحَصَّل و واحد و قطعى فرض كرده است؛ درحالى كه هرگز چنين نيست. راستى آرمانشهر يعنى چه؟ اين لفظ از كجا آمده و معنى آن چيست؟ آيا تعابيرى چون مدينهى فاضله، كشور آرمانى، جامعهى كامل، شهر ايدئال، اتوپيا و جز آنها با اين واژه مترادفند؟ يا با هم تفاوت دارند؟
از آنجا كه خاستگاه تئورى آرمانشهر يا مدينهى فاضله تفكّر يونانى و مشخّصا سپهرانديشهى افلاطون است، ضرورت داشت كه مؤلّف محترم اين لفظ را پيش و بيش از هر فرهنگ ديگر، در آن منظومهى فكرى و به ويژه در نزد آن فيلسوف برجسته معرّفى و بررسى مىكرد.
پيچيدگى كار، زمانى نمود بيشترى مىيابد كه مجددا به عنوان كتاب توجّه كنيم و تعبير «آرمانشهر دينى» را ببينيم. آيا منظور از آن، آرمانشهر با صورت يونانى و مادهى دينى و الاهى است؟ يا مراد، زمين آرمانى يا زمين آسمانى است كه در آن از شيطان و شرّ و شره و شرنگى اثرى نيست؟