آرمان شهر دينى در پهنه‏ ى شعر فارسى - صفحه 157

وجه اوّل كه شير بى‏يال و دم و اشكمى است كه خدا هم آن را نافريده است!
امّا وجه دوم نيز تحقق نمى‏پذيرد؛ زيرا در زمين، حتّى زمين آرمانىِ آخرالزّمان هيچ‏گاه قرار بر اين نبوده است كه شيطان حذف شود. تا زمين زمين است و انسان بر روى آن راه مى‏سِپرَد، شيطان نيز حضور دارد و با انسان مى‏زيد؛ يك همزيستى دائمى. همزيستى انسان با شيطان اگر مسالمت‏آميز باشد شيطان غلبه مى‏كند و اگر مخاصمت‏آميز، رحمان غالب مى‏شود.
تعبير آرمان‏شهر، از آن جا كه مشترك لفظى به شمار مى‏آيد سخت ره‏زن است و هرگز شايسته نيست كه بدون ملاحظه‏ى وجوه و معانى گوناگونش به كار رود.
آرى مراد مؤلّف محترم از آرمانشهر دينى، موعود و آخرالزّمان است، نه هيچ چيز ديگر. پس بهتر و دقيق‏تر اين بود كه او براى كتاب خود، عنوان «موعود در پهنه‏ى شعر فارسى» را برمى‏گزيد. اگر در عنوان فرعى (سو تيتر) سده‏هاى چهارم، پنجم و ششم را نيز قيد مى‏كرد، بهتر از بهتر مى‏شد.
2ـ بخش اوّل كتاب كه در حقيقت تمهيد و زمينه‏چنين براى بخش دوم تلقّى مى‏شود، در 131 صفحه ارائه شده است و بخش دوم كه در واقع سخن اصلى مؤلّف به شمار مى‏آيد، در 126 صفحه سامان گرفته است. حجيم‏ترين فصلى كه در بخش اوّل نابه‏هنجار و بى‏تناسب نشسته، فصل سوم با عنوان، «آرمانشهر در اسلام» است كه 99 صفحه از كتاب يعنى31 آن را به خود اختصاص داده است.
مؤلّف در اين فصل به تفصيل، آرمانشهر يا همان موعود و آخرالزّمان را در آثار تفسيرى و روايى اهل سنّت و سپس در ديدگاه تشيّع مورد بررسى قرار داده است. در ادامه، ميلاد، نام‏ها و لقب‏ها و كنيه‏ها و شمايل موعود را وارسيده است. سپس درباره‏ى اختصاصات آن حضرت: انتظار، نشانه‏هاى ظهور، دجّال، سفيانى و نيز قيام و حكومت جهانى گفت‏وگو كرده است.
از آن‏جا كه موضوع كتاب، موعود در سده‏هاى چهارم و پنجم و ششم شعر فارسى است، ورود به جستار موعود در اسلام‏ـ آن هم با اين بسط و گسترش‏ـ به هيچ روى ضرورت ندارد و موجّه به نظر نمى‏رسد.
3ـ چنان كه پيش‏تر نيز گفتيم، مؤلّف محترم، فهارس كتاب را يك بخش قلمداد كرده و آن را تحت عنوان بخش سوم آورده است. آشكارا فهارس و

صفحه از 158