آرمان شهر دينى در پهنه‏ ى شعر فارسى - صفحه 158

نمايه‏هاى كتاب، نمى‏تواند جزو بخش‏ها و فصول آن به شمار آيد.
4ـ كتاب‏نگارى‏ها، هم در پاى صفحات و هم در پايان كتاب، دقيق و كامل و مطابق با اسلوب نيست.
5ـ تايپ و حروف‏چينى كتاب، تقريبا پاكيزه و پيراسته از اغلاط است و اين دقّت مسؤولان چاپ و نهايتا مؤلّف را نشان مى‏دهد. البتّه در لابه‏لاى، كتاب معدود غلط‏هاى مطبعى مثل «اديب صابرى» رخ نموده است كه مى‏بايست «اديب صابر» درج مى‏شد. واژه‏هايى نيز به چشم مى‏خورد كه مى‏تواند املاى درست‏ترى داشته باشد مانند: كو (مخفف كه او) كاو/ الصلوةؤ الصلاة / الزّكوةؤ الزّكاة
6ـ به نظر مى‏رسد كه جاى برخى از حركات و علائم ويرايشى‏ـ به ويژه در خلال ابيات‏ـ خالى است. اگر اين حركات و علايم وجود مى‏داشت، خواندن اشعار بهتر و آسان‏تر صورت مى‏گرفت.
7ـ اگر مؤلّف گرامى در پيش‏گفتار يا مقدّمه به اين نكته اشاره مى‏كرد كه اين كتاب در واقع پايان‏نامه‏ى دوره‏ى دكترى اوست و نام استادان راهنما و مشاور خود را مى‏نوشت، ضرورت نداشت كه وزن اين نقد را به تنهايى حمل كند. مسلما عمده‏ى آن‏چه در اين‏باره گفتيم، به استادان راهنما و مشاور مؤلّف نيزراجع مى‏گردد.
اميد است كه نكات يادشده در چاپ‏هاى بعدى كتاب، اصلاح شود و بهسازى جمال ظاهرى، كمالِ باطنى كتاب را بيشتر نشان دهد.
8ـ كتاب «آرمانشهر دينى در پهنه‏ى شعر فارسى» پژوهش ارزنده‏اى است كه قطعا بر شعر و شاعران سده‏هاى چهارم، و پنجم و ششم ادب فارسى پرتو افكنده است و نگرش ايشان را به موضوع مهم موعود و آخرالزّمان وضوح و روشنى بخشيده است. تولد و عرضه‏ى اين نقد هم، از اعتبار و ارزندگىِ آن نشأت گرفته است؛ والّا اثر سخيف و بى‏ارزش را چه حاجت به نقد؟!
9ـ سخن آخر، ارائه‏ى يك پيشنهاد به سياست‏گذاران دروس دانشگاهى است. چنين مى‏نمايد كه اين كتاب، شايستگى اين را دارد كه به منزله‏ى يكى از متون درسى رشته‏ى ادبيات فارسى در نظر گرفته و تدريس شود.
و درود بى‏پايان به موعود آخرالزّمان

صفحه از 158