آسان مىكند، باعث مىشود كه مرد بار سنگين زندگى را با روحيّهاى بهتر بر دوش بكشد و به علم و دانش و پژوهش هم با خيالى آسودهتر بپردازد. تربيت فرزندان هم كه جاى خود دارد. در زندگى مرحوم استاد محمودى و همسرش اتّفاقى زيبا مىافتد. آنها در همان ابتداى ازدواج و آغاز زندگى پيمانى مشترك به اين صورت مىبندند كه ادارهى زندگى بر عهدهى خانم باشد و استاد با فراغ خاطر به تأليف و تحقيق بپردازند، در مقابل نيمى از ثواب كارهاى علمى استاد به همسرش تعلّق گيرد. آن همسر فداكار به فرزندانش نيز آموخته كه كار پدر بسيار باارزش است.
يكى از دختران ايشان نقل مىكند كه «مادرمان به ما مىگفت دست پدرتان را بايد بوسيد؛ زيرا اين دست سالهاست كه براى خدا و خدمت به اهل بيت عليهم السلام قلم مىزند. اين يك دست ارزشمند است كه بايد بر آن بوسه زد.»
استاد محمودى زمانى كه در كربلا بودند به علّت رجحان دروس حوزهى نجف هفتهاى چهار روز به نجف مىرفت و در درسها شركت مىكرد. اين رفت و آمدها با مشكلاتى همراه بود و از سوى ديگر او نمىتوانست تمام روزها را در نجف بماند. به همين علّت، پس از چند سال اقامت در كربلا به نجف مىرود و در آنجا ساكن مىشود تا با فراغ بيشترى به تحصيل بپردازد؛ امّا فشار زندگى و مشكلات اجاره منزل ايشان را وامىدارد كه به كربلا بازگردد، گرچه رفت و آمدهاى او به نجف قطع نمىشود. اقامت در كربلا تا سال 1351 شمسى ادامه يافت و او مجدّدا به نجف رفت و در آنجا ساكن شد. سرانجام پس از هفت سال ديگر اقامت در نجف، در بهار 1358 ايشان به ايران آمدند و در جوار كريمهى اهل بيت، حضرت معصومه عليهاالسلامدر قم ساكن شدند و تا آخر عمر در آنجا بودند. زندگى مرحوم علّامه محمودى تا اين مرحله پر از سختىها، ندارىها و گرفتارىهايى بود كه شرحى مفصّل مىطلبد. امّا همانطور كه ذكر شد كوچكترين خللى در ارادهى قوى اين مرد بزرگ براى پيمودن راه پرارزش و درخشانى كه داشت، ايجاد نكرد.
2ـ استادان:
محقّق بزرگ، استاد محمّدباقر محمودى از آغاز تحصيلات مقدّماتى در زادگاه خود تا سطوح عالى در كربلا و نجف، از دهها تن از استادان، بزرگان و اهل