از شمار خرد هزاران بيش - صفحه 163

آسان مى‏كند، باعث مى‏شود كه مرد بار سنگين زندگى را با روحيّه‏اى بهتر بر دوش بكشد و به علم و دانش و پژوهش هم با خيالى آسوده‏تر بپردازد. تربيت فرزندان هم كه جاى خود دارد. در زندگى مرحوم استاد محمودى و همسرش اتّفاقى زيبا مى‏افتد. آن‏ها در همان ابتداى ازدواج و آغاز زندگى پيمانى مشترك به اين صورت مى‏بندند كه اداره‏ى زندگى بر عهده‏ى خانم باشد و استاد با فراغ خاطر به تأليف و تحقيق بپردازند، در مقابل نيمى از ثواب كارهاى علمى استاد به همسرش تعلّق گيرد. آن همسر فداكار به فرزندانش نيز آموخته كه كار پدر بسيار باارزش است.
يكى از دختران ايشان نقل مى‏كند كه «مادرمان به ما مى‏گفت دست پدرتان را بايد بوسيد؛ زيرا اين دست سال‏هاست كه براى خدا و خدمت به اهل بيت عليهم ‏السلام قلم مى‏زند. اين يك دست ارزشمند است كه بايد بر آن بوسه زد.»
استاد محمودى زمانى كه در كربلا بودند به علّت رجحان دروس حوزه‏ى نجف هفته‏اى چهار روز به نجف مى‏رفت و در درس‏ها شركت مى‏كرد. اين رفت و آمدها با مشكلاتى همراه بود و از سوى ديگر او نمى‏توانست تمام روزها را در نجف بماند. به همين علّت، پس از چند سال اقامت در كربلا به نجف مى‏رود و در آن‏جا ساكن مى‏شود تا با فراغ بيشترى به تحصيل بپردازد؛ امّا فشار زندگى و مشكلات اجاره منزل ايشان را وامى‏دارد كه به كربلا بازگردد، گرچه رفت و آمدهاى او به نجف قطع نمى‏شود. اقامت در كربلا تا سال 1351 شمسى ادامه يافت و او مجدّدا به نجف رفت و در آن‏جا ساكن شد. سرانجام پس از هفت سال ديگر اقامت در نجف، در بهار 1358 ايشان به ايران آمدند و در جوار كريمه‏ى اهل بيت، حضرت معصومه عليهاالسلامدر قم ساكن شدند و تا آخر عمر در آن‏جا بودند. زندگى مرحوم علّامه محمودى تا اين مرحله پر از سختى‏ها، ندارى‏ها و گرفتارى‏هايى بود كه شرحى مفصّل مى‏طلبد. امّا همانطور كه ذكر شد كوچك‏ترين خللى در اراده‏ى قوى اين مرد بزرگ براى پيمودن راه پرارزش و درخشانى كه داشت، ايجاد نكرد.

2ـ استادان:

محقّق بزرگ، استاد محمّدباقر محمودى از آغاز تحصيلات مقدّماتى در زادگاه خود تا سطوح عالى در كربلا و نجف، از ده‏ها تن از استادان، بزرگان و اهل

صفحه از 178