عمليّه، نام خود را بر سر زبانها بيندازد، ولى اين كار را نكرد و در گوشهاى بىتوقّع و گمنام، سر در كار تحقيق و پژوهش و نوشتار داشت. ايشان خود فرمودهاند: «آنچه براى من اهميّت دارد خدمت به اهل بيت نبوّت عليهم السلام است. زمانى كه من فعّاليّت علمى را آغاز كردم ديدم اين كار به زمين مانده است و بايد آن را انجام دهم. به همين جهت پيشنهاد نوشتن رسالهى عمليه را رد كردم و گفتم اصل مهم براى من خدمت است اگر چه تا آخر عمر گمنام بمانم.»
البتّه وجود بابركت او چون مشكى بويا، با كارهاى علمىاش روز به روز شناخته و مشهور شد و وجود هنرمندش چون بوى خوش اقليمها را در نورديد و بلندآوازه شد. بزرگان گذشته چون حضرات آيات گلپايگانى، مرعشى نجفى، شيخ مرتضى حائرى و ميرزا كاظم تبريزى به ديدنش مىآمدند و از كارهايش تقدير مىكردند و او نيز به ديدار آن بزرگان مىرفت.
3ـ3. پشتكار و سختكوشى:
علّامه محمودى از همان آغاز كار در مطالعه و سپس در نوشتن و تحقيق سختكوش بود. او عمر را امانتى گرانبها مىدانست و جز به قدر كفايت براى استراحت، از هيچ لحظهى عمر خويش به سادگى نمىگذشت، مگر اين كه مشغول مطالعه يا نوشتن بود. در اغلب ايّام، نزديك به هجدهساعت در كار مطالعه و تحقيق بود. كمتر كسى را ديدهايم كه اينگونه قدر لحظهها را بداند و به كار مفيد مشغول باشد. كسانى كه به ديدنش مىرفتند، عمدتا خود اهل علم و فرهنگ و دانش بودند و هم ميزبان و هم ميهمان موقعيّت را مىشناختند. استاد ضمن اينكه به ميهمان احترام مىگذاشت و مشغول احوالپرسى و صحبت مىشد، از كار خويش هم غافل نبود و قلم را بر زمين نمىگذاشت؛ چون كمتر ساعتى ـ به ويژهى صبحهاـ بود كه كسى به ملاقات او نرود. از هنگام اداى فرضيهى صبح تا نزديك اذان ظهر به مطالعه و نوشتن مىپرداختند، پس از اقامهى نماز ظهر و عصر و خوردن ناهار، مقدارى استراحت مىكردند و بعد از آن تا هنگام اداى نماز مغرب مجدّدا مشغول كار بودند. پس از فريضهى مغرب و عشا نيز تا جايى كه خستگى بر او غلبه نمىكرد در كار خود بودند و آنگاه سر بر بالين استراحت مىگذاشتند. همين ويژگى خود درس بزرگى