بازتاب - صفحه 183

منازعه بوده و ديگر اين كه امام در آن زمان حضرت على عليه ‏السلام بوده و او به ولايتِ ابوبكر رضايت نداشته و لذا جلوسِ ابوبكر در مقامِ قضاوت روا نبوده، و ديگر آن كه فَدَك در دستِ حضرتِ فاطِمه عليهاالسلامبوده و بَيِّنه خواستن از وى خلافِ اجماع است و.... ناگفته نماند كه خودِ يحيى‏بنِ‏حمزه نيز، پَسان‏تر، از اين راىِ شگفت و رسوا كه درباره‏ى رخدادِ فدك در ميان نهاده بوده است، بازگشته و عُدول نموده بوده. (نگر: 1/ 51ـ 54)
* * *
نويسنده‏ى الديباج الوضى تأليفِ اين كتاب را در ربيع‏الآخرِ سالِ 718 ه ق به پايان برده است (نگر 1 / 37 و 6 / 3090)
شيوه‏ى او چُنين است كه عباراتِ نهج‏البلاغه را در بخشهاىِ خُرد خُرد ـ و حتّى يك كلمه‏اى‏ـ تقطيع كرده توضيح مى‏دهد. شرحِ او بر نهج‏البلاغه برخلافِ برخى شرح‏هاىِ ديگر اين متن، اهتمام به توضيحِ عباراتِ خود كتاب دارد و از مباحثِ حاشيه‏اى دامنه‏دار استقبالِ چندانى نمى‏كند.
استطراد را، مى‏نويسم: متأسّفانه برخى از شروحِ متداول و مهمِّ نهج‏البلاغه به راستى در گشايشِ عبارات و فرانمودنِ مقاصدِ مشخّص و ويژه‏اى كه در پسِ جمله‏ها و كلمه‏هاى خاصِّ فلان خطبه يا نامه‏ى امام عليه ‏السلام بوده كوتاهى كرده و به جاىِ آن در مباحثِ حِكْمى و كلامى و تاريخىِ دامنه‏دارى فرو رفته‏اند كه به جاىِ خويش سودمند و دربايست است. ليك فريضه‏ى شارحِ نهج‏البلاغه نيست. در مقابل برخى شروح كه شايد آوازه‏اى بلند ندارند مانندِ شرحِ مرحومِ آيه‏اللّه‏ سيّد محمّدِ حُسَينىِ شيرازى، موسوم به توضيح نهج‏البلاغة، در باز كردن و فرا نمودنِ معناىِ تك تك جمله‏ها و عبارت‏ها اهتمامى شايانِ تقدير كرده‏اند كه بايد، از اين ديدگاه، سرمشقِ شارحانِ متونِ مقدّس باشند.
بارى، الدّيباج الوضى، از ديدگاهِ پايَنْدانىِ گزارشِ يكايكِ عبارات، سخت ستودنى و سزاوارِ مراجعه و بهره‏گيرى است.
الدّيباج الوضى، بر بنيادِ چينشِ متنِ نهج‏البلاغه كه ـ به ترتيب‏ـ سخن‏رانى‏ها و نامه‏ها و گُزينْ‏گفتارها را در برگرفته است، شامل سه «قطب» است و در هر «قطب»،

صفحه از 188