بازتاب - صفحه 187

كشف اسرار المفصّل و المنهاج الجلى فى شرح جمل الزّجاج و الطّراز المتضمّن لأسرار البلاغة و علوم حقائق الإعجاز ياد كرده است (نگر: 1 / 51)
يَحيى‏بن‏حمزه كه در توضيح بيشترينه‏ى فقره‏هاىِ نهج‏البلاغه كوتاهِ سخنى پيشه مى‏سازد، در گزارشِ گُزينْ گفتارِ نامبردارى كه امام عليه ‏السلام در آن به معرّفىِ «شاعرترينِ شاعران» و چون و چندِ آن مى‏پردازند، دامنِ سخن را بسى مى‏گسترانَد، و رهوارِ قلم را در پهنه‏ى «سُخَنْ سَنجى» و به ميانِ آوردنِ گواه‏هاىِ شعرى و گفتآورد از سُخَنْ سَنْجان، يَلِه وار مى‏تازانَد. (نگر: 6 / 3060ـ 3069) ؛ و اين نيست جُز از سرِ دلبستگى و توغّلِ او در اين شاخه.
الدّيباج الوَضى شرحِ نهج‏البلاغه است، و شرحِ نهج‏البلاغه از تاريخ و كلام تهى نتواند بود؛ چُنان كه يَحيى‏بنِ‏حمزه نيز در پاره‏اى از موارد (مانند بحث از توبه‏ى عايشه: 3 / 1262ـ 1264) بدان سوى عطفِ عنان كرده است؛ ليك دلبستگىِ غالبِ او أدبيّات است، يا دستِ كم در اين شرح، چُنين به نظر مى‏رسد.
* * *
الدّيباج الوَضى را، خالدبنِ‏قاسم‏بنِ‏محمّد المتوكّل، تحتِ إشرافِ پژوهنده‏ى نامىِ ميراثِ زيديّه، عبدالسّلام‏بن‏عبّاس الوجيه، پژوهيده و ويراسته و آماده‏ى نشر ساخته است. پايه‏ى اين پژوهش، دو دست‏نوشت از الدّيباج الوضى بوده. يك دست‏نوشت نيز به عنوان منبعِ كمكى موردِ استفاده قرار گرفته است. (تفصيل را، نگر: 1 / 69ـ 87)
تحقيق و طبع و تجليدِ كتاب، بَر سَرِ هم، نمودارِ جديّت و اعتنايى است كه زيديان در كارِ چاپ و نشرِ ميراثِ خويش كرده‏اند. البتّه از خامى نيز پيراسته نيست. نمونه‏ى آن، در ضبطِ نص، ضبطِ «مشائخ» (1/ 46) است‏ـ به همزه‏ـ، به جاىِ «مشايخ» ـ به ياءـ كه مع‏الأسّف غلطِ شايعى است و در چاپِ نگارش‏هاىِ عربى بسيار به چشم مى‏خورد. نمونه‏ى ديگر، در پژوهش‏نامه‏ى مُصَحِّح، معرّفىِ شِفاىِ ابن‏سينا به عنوان كتابى در دانشِ پزشكى است كه دو بار نيز بر قلمِ پژوهنده جارى گرديده!! (نگر: 1 / 44 و 149)
ناشرِ كتاب هم آن‏جا (نگر: 1 / 8 و 9) كه نويسنده‏ى الدّيباج الوضى را از

صفحه از 188