اوست و بندگان مكلّف به معرفت نيستند. بلكه به عهده خداست كه خود را معرفى كند و وظيفه بندگان بعد از تعريف خداوند، پذيرش و تسليم و تصديق و ايمان نسبت به آن تعريف است. در روايت بريدبنمعاوية از امام صادق عليه السلام به اين امر تصريح شده است. حضرتش مىفرمايد:
«لَيْسَ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ أَنْ يَعْرِفُوا. وَ لِلْخَلْقِ عَلَى اللَّهِ أَنْ يُعَرِّفَهُمْ. وَ لِلَّهِ عَلَى الْخَلْقِ إِذَا عَرَّفَهُمْ أَنْ يَقْبَلُوا.»۱«براى خدا بر عهده بندگان نيست كه بشناسند، بلكه براى خلق به عهده خداست كه خود را معرفى كند. و براى خدا بر عهده بندگان است كه وقتى معرفى كرد، بپذيرند.»
به اين مطلب نيز بايد توجّه شود كه معرفتـ اعم از ابتدايى و ثانوىـ فعل خداوند سبحان است، با اين تفاوت كه در معرفت ابتدايى، تعريف بدون هيچگونه زمينهاى از سوى بندگان صورت مىگيرد، ولى در معرفت ثانوى، زمينههاى آن پذيرش تعريف ابتدايى و ايمان به آن است.
اين نكته هم دانستنى است كه گاهى در روايات، از همان پذيرش و ايمان با واژهى «معرفت» تعبير شده است. در ضمن بحث از روايات معارض، در اين زمينه سخن خواهيم گفت.
به نظر مىرسد اين نكات، قرائن خوبى است كه ما را به معناى صحيح روايات برساند، و شاهدى است بر وجه جمعى كه در حلّ تعارض ظاهرى ذكر خواهيم كرد.
5ـ1. معرفت، سرلوحه دين و ديندارى است
اميرالمؤمنين عليه السلام مىفرمايد:
«أَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُه»۲«سرلوحه دين، معرفت خداست.»
اين سخن دلالت دارد كه معرفت خداوند سبحان، از اصلىترين اصول دين