معرفت و هدايت، فعل خدا است آيات و روايات - صفحه 30

تدين به دين خداى تعالى بدون معرفتش امكان ندارد.
آيا مى‏توان از اين روايات برداشت كرد كه معرفت خداوند سبحان هم‏چون ديگر مسائل دينى فعل انسان است و براى كسى كه مى‏خواهد متديّن به دين الهى شود، در قدم اوّل بايد كسب معرفت خداى تعالى كند؟ در اين صورت، با روايات گروه اوّل كه معرفت را فعل خدا مى‏داند، در تنافى خواهند بود.
امّا با توجّه به مجموع روايات، مى‏توان فهميد كه مقصود از اين‏كه معرفت خدا سرلوحه دين و نخستين قدم در دين‏دارى به حساب آمده است، بايد امر ديگرى باشد، غير از آن معرفتى كه در روايات قبلى به عنوان فعل اللّه‏ مطرح مى‏شد. يا اگر مراد همان معرفت است، نبايد داخل در وظايف دينى خلق باشد، بلكه بايد امرى جدا از مجموعه معارف اعتقادى باشد كه بندگان موظّف به كسب و تحصيل آن هستند. نيز ممكن است مقصود از معرفت، همان معرفتى باشد كه فعل اللّه‏ است، ولى دين امرى اعم از امورى باشد كه توسط بنده بايد كسب و تحصيل شود، يا معرفتى كه خداوند سبحان به فضل و احسان خويش و به فعل مستقيم خود در آن‏ها پديد مى‏آورد.
ولى معرفت خداى تعالى به واسطه تذكّرات پيامبران و اولياى الهى و مربيان دينى، از ناحيه‏ى خداى سبحان در بندگان ايجاد مى‏شود. نبوّت انبياى الهى نيز با توجّه به معرفت خداى سبحان، معنا مى‏يابد، چنان كه دين به واسطه حصول چنين معرفتى، به خداى سبحان، پيوند مى‏گيرد. چنين معرفتى بايد سرلوحه دين و دين‏دارى الهى باشد.
پس مدّعاى ما كه معرفت فعل خداوند سبحان است، با ظاهر روايات مزبور هيچ گونه تنافى و تعارضى ندارد. امّا با وجود همه‏ى اين‏ها هيچ مشكلى ندارد كه بگوييم مراد از معرفت در اين روايات، غير از آن معرفتى است كه در روايات ديگر به عنوان فعل اللّه‏ بيان شده است. زيرا در برخى از روايات كه در ادامه ذكر خواهد شد، از پذيرش تعريف و تصديق و ايمان و تعهّد نسبت به آن، به عنوان معرفت تعبير شده است. يعنى معرفت در روايات به دو معنا اطلاق شده است. اوّل: به معناى فعلى كه خداوند سبحان در بندگان پديد مى‏آورد. دوم: فعل بندگان كه از آن

صفحه از 43