شهادتين است، زيرا معرفت خويش را در بندگان پديد مىآورد و آنها را به زحمت تحصيل آن محتاج نكرده و معرفت در ذهنهاى مردم فرو رفته است. برخى ديگر از روايات دلالت دارد كه معرفت خدا بر بندگان واجب است. پس اختلاف روايات، با حمل بر مراتب مختلف حل مىشود.
تعارض بين روايات با حمل بر مراتب مختلف معرفت، از بين مىرود. ولى اين نكته جاى بحث دارد كه مراتب يادشدهى معرفت، نه تنها شاهد روايى ندارد، بلكه با رواياتى كه در مباحث معرفة اللّه باللّه ذكر گرديد، در تنافى است. ۱ زيرا معرفت خداى شاهد و حاضر كه در روايات مورد توجه قرار گرفته است، هيچ كدام از مراتب مذكور را ندارد و توحيد در روايات، با معرفت خدا تفاوت رتبهاى ندارد. ۲ بلكه اگر معرفت از ناحيه خدا صورت گرفته باشد و متعلَّق معرفت، خود خداى سبحان باشد، در اين صورت معرفت او عين توحيد او خواهد بود. در نتيجه كسى كه خدا را به خود او بشناسدـ كه راهى هم براى معرفت خدا جز اين نيستـ او را خداى يگانه مىشناسد با تمام كمالاتى كه دارد. به گواهى فطرت، چنين نيست كه انسان اوّل در مرتبه ذهن خويش، صانعى كلى تصوّر كند، سپس وجود خارجى او را اثبات كند، آنگاه توحيد او را و در مرحلهى بعد، كمالاتى براى او اثبات نمايد و تمام اين مراحل در مرتبه ذهن صورت گيرد. بنابراين حلّ تعارض به اين نحو، شاهد جمعى در خود روايات ندارد.
مرحوم آيتاللّه ميرزا مهدى اصفهانى در حل تعارض ظاهرى بين اين روايات مىنويسد:
و قوله صلوات اللّه عليه: «أول الدين معرفته» ليس معناه تحصيل معرفته، بل مراده أنّ من لم يتنبّه بالمعروف الفطرى، لم يدخل بعد فيالدّين و الإسلام. ۳
معناى سخن امام عليه السلام كه مىفرمايد: «سرلوحه دين معرفت خداست» اين نيست كه تحصيل معرفت بر بندگان لازم است، بلكه مراد امام عليه السلام آن است كه كسى
1.بنگريد: سلسله مقالات «مرورى بر احاديث معرفت خدا» در فصلنامهى سفينه، شماره ۷ تا ۱۰.
2.ر.ك: بحارالأنوار ۴ / ۲۵۳.
3.تقريرات، مناصب النبى / ۲۴.