لها، ثمّ منها إلى المطلوب.
نظر يعنى انتقال ذهن از مطلوب به مبادى محصّل آن براى رسيدن به آن مبادى، و آنگاه از مبادى به خود مطلوب.
به نظر ابنميثم، اگر مطلوب امکان عالم باشد، نظر براى تحصيل آن يعنى انتقال ذهن از آن به مقدّمات دليل با تمام اجزاى آن و کيفيّت ترتيب آنها. خود اين امر، مستلزم انتقال به نتيجه است که ما از آن به مطلوب تعبير کرديم.
ايشان مباحثى را دربارهى نظر و استدلال طرح مىکند و در بحث ششم مىنويسد:
شرط وجود النظر أن لايکون الناظر عالماً بالمطلوب، لأنّ ذلک يکون تحصيلاً للحاصل؛ و أن لايکون جاهلاً به جهلاً بسيطاً مطلقاً، لأنّ نفسه تکون إذن غافلة عنه من کلّ وجه فيمتنع طلبه؛ و أن لايکون جاهلاً به جهلاً مرکّباً، لأنّ ذلک يمنعه عن الطلب. بل يکون عالماً به به اعتبار ما، فيتنبّه من ذلک الاعتبار لطلب القدر المجهول منه.
وجود نظر، چند شرط دارد: 1 ناظر ابتدا علم به مطلوب نداشته باشد؛ چون بدون اين شرط، تحصيل حاصل خواهد بود. 2 نبايد به آن جهل بسيط و مطلق داشته باشد؛ زيرا در اين صورت، از مطلوب به طور کلّى غافل خواهد بود و طلب مغفول مطلق، محال است. 3 نبايد جهل مرکّب به آن داشته باشد؛ زيرا در اين صورت نيز طلب آن محال خواهد بود. بلکه لازم است به اعتبارى علم به آن داشته باشد تا از آن طريق، نسبت به مجهول، متنبّه گردد.
وى پس از آن در بحث هفتم مىگويد:
النظر في معرفة اللّه تعالى واجب عقلاً.
نظر در معرفت خدا عقلاً واجب است.
و در بيان علّت آن مىگويد: نظر، شرط دستيابى به معرفت خداى تعالى است و معرفت خداى تعالى واجب است، پس نظر واجب است.
پس از آن ثابت مىکند که معرفت خداوند سبحان، مشروط به نظر است و تصريح مىکند که معرفت خداوند متعال، از امور کسبى است نه ضرورى و براى