جواب: متعلّق تکليف، مقدّمات معرفت است؛ زيرا معرفت نورى الاهى است که افاضه مىشود بر قلب کسى که خود را با حرکات نفسانى و انتقالات ذهنى يا با رياضتهاى بدنى و تهذيب نفس آماده کرده باشد. اگر اين امور به واسطهى معلّم بشرى صورت بگيرد، معلّم الفاظ و عبارات را به دانشآموز القا مىکند تا آن دانشآموز، آمادگى يابد، به واسطهى آنچه خودش مىداند يا از استادش مىشنود، صورت علمى يا ملکهى نورى از سوى خداى تعالى به او افاضه شود تا با وجود آن دو، معرفت حاصل شود.
15. قاضى سعيد قمى (م 1107)
قاضى سعيد در شرح حديث امام صادق عليه السلام: «إنّ المعرفة من صنع اللّه عزوجلّ في القلب مخلوقة» مىنويسد:
القول الفصل على طريقة أهل الحقّ هو... أنّ کلّ ما دخل في الوجود من الأوائل و الأواخر، فإنّما هو به صنع اللّه الابتدائىّ و أ نّه لا تأثير لشيء من الأشياء في الإيجاد و الإخراج إلى الأيس إلّا للّه العليّ، سواء في ذلک حقائق الأشياء و لوازمها و عوارضها؛ و لاينافي ذلک لزوم اللّوازم لملزوماتها، إذ له تعالى أن لايوجد الملزوم فلا يتحقّق اللّازم...
و لا ريب أنّ الضرورة تقضي به لزوم وجود النتيجة عند القياس الصالح للإنتاج... و الوجوب العادي باطل عند المحقّقين؛ و مدخليّة الغير في الإيجاد کذلک عند أهل الحقّ. فبقي أن يکون به صنع اللّه تعالى، مع وجوب النتيجة و لزومها من النظر الصحيح. ۱
سخن حق بر طريق اهل حق آن است که ...1 هر چيزى که داخل در وجود شود ـ اعم از اوائل و اواخر همه به فعل ابتدايى خداى حکيم است. 2 هيچ چيزى جز خداى بزرگ در ايجاد و اخراج اشيا به وجود، تاثير ندارد. 3 در اين جهت، تفاوتى بين حقايق اشيا و لوازم و عوارض آن نيست. 4 اين سخن منافات ندارد با آن نکته که لوازم به تبع ملزومات موجود مىشوند؛ زيرا خدا قدرت و اختيار دارد که ملزوم را پديد نياورد تا لازم هم تحقّق نيابد...
1.شرح توحيد صدوق ۳ / ۲۶۱.