اشاره:
پيش از اين، دو بخش از مباحث مربوط به معرفت خداى سبحان در قرآن و احاديث، مورد بحث و بررسى قرار گرفت:
در بخش نخست، به تجزيه و تحليل روايات معرفة اللّه باللّه پرداختيم و نتيجه گرفتيم:
1. بر اساس اين روايات، تنها راه معرفت خداوند سبحان، اين است كه نفس خويش را به بندگانش بشناساند.
2. بدون اين معرّفى، هيچ مخلوقى، به هيچوجه، به معرفت خداى تعالى راهى ندارد.
3. انسان با هيچيك از قواى ادراكى خويشـ اعم از حواس ظاهرى و عقل و وهمـ نمىتواند به معرفت او راه پيدا كند.
4. انسانـ حتّى بعد از آنكه خدا را به خود خدا شناختـ نمىتواند معرفت خدا را به ادراك عقلى خود در بياورد. يعنى به طور كلّى خداى سبحان هيچگاه به ادراك عقل انسانى شناخته نمىشود و در اين جهت، فرقى نيست كه پيش از معرفت خدا به خدا باشد يا بعد از آن.
در بخش دوم، آيات و رواياتى مطرح شد كه بر اساس آنها:
1. معرفت، فعل اللّه است.
2. بندگان، هيچ گونه تكليفى نسبت به تحصيل معرفت خداى سبحان ندارند.
3. بر عهدهى خداست كه خود را بشناساند.
4. تنها وظيفهى خلق، تسليم و قبول و تصديق و عبوديّت است.
5. مراد از معرفتى كه در روايات واجب شمرده شده، تصديق و تسليمى است كه فعل بندگان مىباشد.
6. معرفت در روايات اهل بيت عليهم السلام در دو معناى ياد شده بهكار رفته است.
در اينجا به بخش ديگرى از آيات و روايات باب معرفة اللّه مىپردازيم. بر