توحيد از ديدگاه قرآن و نهج ‏البلاغه (3) - صفحه 10

المكان به. لم يُطلع العقولَ على تحديد صفته ولم يحجبها عن واجب معرفته. فهو الذى تشهد له اَعلام الوجود على اقرار قلب ذى الجحود. تعالى الله عمّا يقول المشبّهون به و الجاحدُون له علوّا كبيرا. (خطبه 49)
اين خطبه نيز درباره «شناخته بودن خداى تعالى در عين ناشناخته بودن» سخن مى‏فرمايد و اين معنى را با عبارات مختلف، تفهيم و تأكيد مى‏كند.
در جمله اوّل دو احتمال داده شده است:
اول اينكه مراد از «بَطَنَ خفيّات الامور» اين است كه خدا باطن امور پنهان را مى‏داند، چنانكه در لغت آمده است: «بَطَنَ الامرَ : عَرَف باطنَه» (المنجد).
دوم اينكه مراد اين است كه او خود در باطن امور نهانى قرار گرفته است و از هر پنهانى، پنهان‏تر است و در لغت آمده است : «بَطَنَ الوادىَ : دخله» (المنجد) يعنى در باطن وادى وارد شد.
اين دو احتمال در شرح علامّه مجلسى نيز آمده است. شارحان غالبا معناى اوّل را ترجيح داده‏اند، ولى مرحوم شيخ محمد تقى شوشترى در بهج الصباغة معناى دوم را ترجيح داده است و جمله بعد را ـ كه دلالت بر آشكار بودن خدا به سبب دلائل دارد ـ قرينه‏اى بر آن دانسته است.
نگارنده نيز همين معنى را ترجيح مى‏دهد. ساير جملات خطبه هم در اين سياق است كه شناخته بودن حق تعالى را در عين ناشناخته بودن بيان مى‏فرمايد. از اين رو، مى‏توان مطمئن شد كه همين معنى موردنظر است. اما مسئله علم خدا به امور خفيّه در اين خطبه، محطّ نظر نمى‏باشد.
ترجمه خطبه چنين است:
«حمد براى خدا كه در باطن امور نهانى قرار دارد و از هر چيز پنهان‏تر است و نشانه‏هاى ظهور بر او دلالت دارد و در چشم بينا درنمى‏آيد، ولى چشم كسى كه او را نمى‏بيند منكرش نمى‏گردد و قلب كسى كه وجود او را اثبات مى‏كند نمى‏بيندش (و كُنهش را نمى‏يابد). در والايى بر همه سبقت دارد و چيزى برتر از او نيست و در نزديك بودن نيز از همه چيز نزديك‏تر است. پس والابودنش او را از خلائق دور نساخته است، و قربش موجبِ وهم مكان بودن خلائق

صفحه از 18