توحيد از ديدگاه قرآن و نهج ‏البلاغه (3) - صفحه 11

با وى نمى‏گردد. عقل‏ها را بر مرزهاى وصفش مطلع نساخته است، ولى در عين حال از معرفت لازم هم محروم نكرده است. پس او است كه نشانه‏هاى هستى برايش گواهى ميدهدو روشن مى‏كند كه كسى كه (به زبان) انكار دارد، (به دل) اقرار دارد. خداى تعالى از آنچه تشبيه‏كنندگان و منكران مى‏گويند، بسيار برتر است.»
دقت فرمائيد:
سخن در تمام خطبه، براى ردّ منكران و ردّ مشبّهان است، يعنى همان اصل اولى كه ما در مقاله اول بيان كرديم.
برخى از انديشمندان، بقدرى در اصل نفى تشبيه پيش تاخته‏اند كه كارشان به جحود و انكار انجاميده است و با كسانى همراه شده‏اند كه مى‏گويند مسئله آفرينش و جهان هستى برتر از انديشه و فكر ما است و ما در اين باب هيچگونه اظهارنظرى نمى‏كنيم.

حدّ تعطيل و حدّ تشبيه

ولى معلّمان راستين دينى ـ يعنى امامان معصوم ما كه براى معرّفى دين (چه اصول و چه فروع آن) از طرف خداى متعال تعيين شده‏اند ـ راه بين الحدّين را پيموده‏اند. براى روشن كردن اين راه، دو گروه مخالف آن را نشان مى‏دهيم.

1 ـ گروه فلاسفه طرفدار سنخيت بين خالق و مخلوق.

اين گروه معتقدند كه حقيقت هستى يك حقيقت واحده است، اختلاف بين موجودات به تفاوت مراتب به شدت و ضعف است و همه كمالات ـ مانند علم، قدرت، حيات، حسن و غيره ـ از شؤون همان حقيقت است.

2 ـ گروه قائلين به اشتراك لفظى

اين گروه مى‏گويند: الفاظى كه بر خدا و بر خلق اطلاق مى‏شود، نمى‏تواند به يك معنى اطلاق شود. مثلاً عالِم در خدا معنايى دارد غير آن معنى كه در خلق است. همچنين لفظ قادر و حىّ و حكيم و هر لفظ ديگر، حتى اطلاق كلمه موجود نيز، بر خدا و بر خلق

صفحه از 18