توحيد از ديدگاه قرآن و نهج ‏البلاغه (3) - صفحه 12

به يك معنى نيست. اين گروه مى‏گويند: اگر اين الفاظ به يك معنى درهر دو مورد اطلاق شود، مشابهت بين خدا و خلق لازم مى‏آيد. برخى از اين گروه مى‏گويند: اطلاق اين الفاظ بر خداى متعال بايد به سلب برگردد. مثلاً وقتى ميگوييم خدا عالم است، بدان معنى است كه : ليس بجاهل. و وقتى مى‏گوييم قادر است، يعنى: ليس بعاجز. و همين گونه در مورد ديگر صفات و اسماء الهى.
بحث اشتراك لفظى و معنى بحثى است قديمى كه از دير زمان بين متكلمان رايج بوده است. قول به اشتراك لفظى به ابوالحسن اشعرى نسبت داده شده است. رسوايى اين گفته به قدرى بوده كه در طول قرن‏ها كسى ازاين قول دم نمى‏زده است. ولى در قرن يازدهم، اين بحث دوباره زنده شد.
قاضى سعيد قمى به تبع استادش مولى رجبعلى تبريزى اين بحث را مطرح كرده است و بر آن سخت پايدارى ورزيده، كه علامّه مجلسى در بحارالانوار و مرآت‏العقول به ردّ آن پرداخته است.

كلام قاضى سعيد قمى

مرحوم قاضى سعيد قمى كتابى در اصول دين نوشته است به‏نام كليد بهشت. اين كتاب در سال 1362 شمسى به همت دانشمند علامّه سيد محمد مشكوة چاپ شده است. مرحوم مشكوة اين كتاب را تصحيح فرموده و تعليقات مفيدى هم دارد. ما در اينجا قسمتى از كتاب نامبرده را در زمينه اين بحث عينا ميآوريم:
«طبيعت ۱ موجود به معنى مشهور، در ميان واجب الوجود تعالى شأنه و ممكن الوجود، مشترك نمى‏تواند بود مگر به حسب لفظ آنها، چه به حسب تحقيق، اشتراك معنوى واجب الوجود با ممكن الوجود در هيچ وصفى از اوصاف ـ حتى در مفهوم موجود ـ هم ممكن

1.ـ ممكن است گفته شود كه نظر قاضى سعيد به سوى حقيقت و مصداق موجود است نه مفهوم آن. ولى با توجه به اينكه وى قائل به اصالت ماهيت است ـ چنانكه در ص ۵۳ همان كتاب تصريح كرده ـ اين احتمال منتفى مى‏گردد. بعلاوه در دنباله عبارت فوق، كلمه مفهوم را آورده است.

صفحه از 18