توحيد از ديدگاه قرآن و نهج ‏البلاغه (3) - صفحه 17

قريب منه ما فى مرآة العقول.
اقول : هذا كلام تامّ متين جدّا. و يدلّ على احاطة المجلسى قدّس سرّه باصطلاحات الفلاسفة و مواقعها، و ان رماه بعض من لم يراع الانصاف بغير ذلك، و ربما لقبوه بالمحدّث تنقيصا لشأنه و غمطا لحقّه، و ان كان ذلك اللقب مفخرا له؛ كما ان قوما ارادوا تنقيص اميرالمؤمنين عليه ‏السلام بتكنيته ابا تراب، و ان كانت تلك الكنية مفخرا له، و قد كان كنّاه بها رسول‏اللّه صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلم.
خلاصه سخن اين است كه ما دو دسته مفاهيم داريم: يك دسته مفاهيم كه ماهيات اشياء و حقائق آنها را بيان مى‏كند و ملاك دسته‏بندى كردن موجودات و شناخت آنها است و در جواب «چيست آن؟» (ما هو ؟) واقع مى‏شود.
و يك دسته ديگر مفاهيمى است كه حقيقت اشياء را بيان نمى‏كند، بلكه حكمى از احكام آنها را مى‏فهماند و هرگز در جواب «چيست آن»؟ واقع نمى‏شود. مثلاً اگر كسى چيز خاصّى را پنهان كند و در مقام مسابقه پرسش كند كه آن چيست؟ نمى‏توان پاسخ داد كه شى‏ء است يا موجود است يا واحد است، زيرا كه اين مفاهيم، حقيقت آن را بيان نمى‏كند.
آنچه ملاك مشابهت و مماثلت است، مفاهيم دسته اول است نه مفاهيم دسته دوم. و با بيانى كه در محلّ خود ذكر مى‏شود، اين مفاهيم (دسته دوم) انتزاعى و اعتبارى مى‏باشند و مصاديق آنها مصاديق بالعرض هستند.

نكته‏اى ديگر

در پايان اين بحث يادآور مى‏شويم كه مرحوم ميرزا مهدى اصفهانى قدّس سرّه و تلامذه‏اش در اين بحث، متأثّر از سخنان قاضى سعيد بوده‏اند. اينان اگرچه تصريح به نام وى نكرده‏اند، ولى سخنانشان كمال مشابهت به سخنان وى دارد. و ما برخى از جملات ايشان را از كتاب ترجمه توحيد الامامية مى‏آوريم.
در ابواب الهدى (تأليف مرحوم آقا ميرزا مهدى اصفهانى قدّس سرّه) ص 39 مى‏خوانيم:

صفحه از 18