گزارشى از جلسات نقد و بررسى كتاب « مكتب در فرآيند تكامل » - صفحه 178

محترم‏ترين فرد از اين گروه ياد مى‏كند و به مناظره بين او و معلّى‏بن خنيس، شاگرد و خدمتكار امام صادق عليه ‏السلام در اين باره اشاره مى‏كند و مى‏گويد كه معلّى امامان را همرديف پيامبر مى‏شمرد؛ ولى امام نظر عبداللّه‏ را تأييد كردند. حال براى روشن شدن مطلب ما متن كامل آن را در اينجا مى‏آوريم:
تدارأ ابن‏أبييعفور و معلّى‏بن خنيس، فقال ابن‏أبييعفور: الأوصياء علماء أبرار أتقياء. و قال ابن‏خنيس: الأوصياء أنبياء. قال: فدخلا على أبيعبداللّه‏ عليه ‏السلام . قال: فلمّا استقرّ مجلسهما، قال: فبدأهما أبوعبداللّه‏ عليه ‏السلام فقال: يا عبداللّه‏ أبرأ ممّن قال إنّا أنبياء. (اختيار معرفة الرجال، الشيخ الطوسى، ج 2، ص 515)
طبق اين گزارش، هردوطرف مناظره امام صادق عليه ‏السلام را «وصى» مى‏دانستند و اختلاف در نسبت دادن پيامبرى به آنان بود كه امام عليه ‏السلام نظرى را كه اوصياء را پيامبر مى‏شمرد، رد كردند. آنچه از اين گزارش مى‏توان نتيجه گرفت اين است كه:
اوّلاً نويسنده ظاهراً در نقل حديث اشتباه كرده‏اند؛ چرا كه در متن كتاب به جاى كلمه «اوصياء» از كلمه «ائمّه» استفاده كرده‏اند؛ در حالى كه در اينجا وصى مفهومى اخصّ از امام دارد و كلمه وصى منصوص بودن و منصوب بودن را مى‏رساند. وصى كسى است كه با نص، تعيين مى‏شود.
ثانياً بحث بين معلّى و عبداللّه‏، درباره همتراز با نبى بودن يا نبى بودن اوصياست، نه برخوردارى از علم غيب، عصمت و منصوص بودن. در واقع، موضوع بحث اين است كه آيا اوصياء پيامبر اسلام صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله مثل اوصياء پيامبران بنى‏اسرائيل، داراى مقام نبوّت‏اند يا خير. ضمن اينكه اين روايت خود متضمّن برخوردارى اوصياء پيامبر از علم غيب نيز هست؛ زيرا راوى مى‏گويد اين دو نفر بحث كردند و چون خدمت امام نشستند، امام به گونه‏اى سخن گفت كه نشان مى‏داد از مباحثه آن دو خبر دارد. مگر علم غيب چيست؟ سؤال اينجاست كه

صفحه از 170