گزارشى از جلسات نقد و بررسى كتاب « مكتب در فرآيند تكامل » - صفحه 176

قرن اوّل نيست؟از كلام نويسنده چنين برمى‏آيد كه در زمان امام باقر و امام صادق عليهماالسلام رفته‏رفته تشيّع به عنوان يك مكتب مستقلّ سياسى، فقهى، اعتقادى و كلامى شناخته شد. «البتّه بسيارى از شيعيانى كه در آن دوره، گرد امام باقر عليه ‏السلام بودند، با مفهوم امامت به شكل واقعى آن آشنا نبوده و ايشان را امام معصوم و منصوص نمى‏دانسته‏اند؛ ولى به هر حال، خلافت را حقّ خاندان پيامبر مى‏دانستند و ايشان را بزرگ و رئيس آن خاندان مى‏شناختند. چنين متفاهم از تشيّع در آن روزگار بسيار شايع بود.» (پاورقى ص 32)
در اين باره، بايد توضيح داد كه اساسا اصطلاح شيعه، نزد شيعيان، قطعا به كسانى اطلاق مى‏شد كه قائل به نص بر امامت امير مؤمنان و به‏طور كلّى آموزه نص بودند. جناب دكتر مدرّسى نيز در صفحات 194 به بعد، صحبت از نص كرده‏اند. در تاريخ طبرى، در جريان قيام سليمان‏بن صرد خزاعى، از شيعه به عنوان كسانى كه قائل به نص و حقانيّت خلافت اهل بيت عليهم ‏السلام بوده‏اند، تعبير شده است. به همين دليل، در ابتداى قيام مختار، عدّه كمى از شيعيان به او پيوستند؛ چرا كه مختار قائل به خلافت محمّد حنفيّه بود؛ امّا شيعيان با سليمان همراهى كردند. البتّه در كتب رجالى اهل سنّت به هركس كه به اهل بيت عليهم ‏السلام محبّت داشته، شيعه و به هركس كه براى آنها قائل به نص بوده، شيعه غالى يا رافضى گفته مى‏شده است. در كتب رجالى شيعه، منظور از شيعه كسانى هستند كه قائل به نص بر امامت و عصمت ائمّه عليهم ‏السلام بوده‏اند. البتّه ائمّه شاگردانى هم داشته‏اند كه ايشان را صرفاً عالم دينى مى‏دانسته‏اند؛ مثل ابوحنيفه و ابوالبخترى وهب‏بن وهب. پس لازم است كه بين اصحاب ائمّه و ساير شاگردان ايشان، تفكيك قائل شويم. اگر به كتب رجال مراجعه و عقايد اصحاب ائمّه را بررسى كنيم، مى‏بينيم كه اكثريّت قريب به اتّفاق آنها قائل به نص بر امامت ايشان و حجّيّت اقوال و نيز عصمت آنان بوده‏اند.

صفحه از 170