گزارشى از جلسات نقد و بررسى كتاب « مكتب در فرآيند تكامل » - صفحه 180

بسيارى از مردم اميد داشتند كه ايشان به عنوان قائم، قيام كند؛ امّا امام به اين انتظار و توقّع عمومى، پاسخ مثبت نداد كه اين عكس‏العمل باعث حيرت برخى از شيعيان شد؛ چرا كه از نظر آنها امام حق از خاندان پيامبر، بايد براى احقاق حقّ خود و بر پا كردن عدل، قيام كند. نيز ادّعا شده كه اين توقّع و انتظار در زمان امام صادق، بسيار شديدتر بود؛ به‏طورى كه بسيارى سكوت ايشان را حرام مى‏دانستند و عدّه ديگرى اظهار يأس و نااميدى مى‏كردند. امّا امام صادق عليه ‏السلام شيعيان را از شركت در هر حركت مسلّحانه‏اى منع، فرمود و رواياتى نشان مى‏دهد كه آن حضرت مايل نبودند خود را امام بخوانند و صريحاً مى‏فرمود كه او قائم آل محمّد نيست. شبيه اين رفتار از امام كاظم عليه ‏السلام نيز گزارش شده است. نتيجه‏گيرى نويسنده از اين مقدّمات، اين است كه در اثر امتناع ائمّه از قيام در برابر حكومت، به‏تدريج، تغييرات و تجديدنظرهايى درباره مفهوم امامت، به‏وجود آورد. به اين ترتيب كه امام رفته‏رفته، به عنوان كسى معرّفى شد كه بيان‏كننده احكام و اعتقادات و مفسّر قرآن است و لزوماً به دنبال تشكيل حكومت نيست.
يكى از منابعى كه ايشان بدان ارجاع داده، رساله حسن‏بن محمّدبن حنفيّه است (ص 33) كه قبلاً هم به آن اشاره كرده‏ايم. او در اين رساله، هدفش اين بوده كه پيروان خود را پس از شكست قيام ابن‏زبير به سواد اعظم جامعه اسلامى هدايت كند كه به همين منظور، نظريّه «ارجاء» را مطرح كرده است. جمله‏اى كه در اين رساله مورد استناد نويسنده قرار گرفته، اين است: «شيعيان اميدوارند كه دولتى قبل از قيامت، برانگيخته شود...» چگونه نويسنده از اين جمله، نتيجه گرفته است كه شيعيان در هر دوره، قيام امام آن دوره را انتظار داشته‏اند.
امّا با بررسى روايات مورد استناد، بر خلاف نظر نويسنده، اثرى از تحيّر و سرگردانى مورد ادّعا مشاهده نمى‏شود. براى روشن شدن موضوع، ما برخى از روايات مورد استناد نويسنده را در اينجا نقل مى كنيم تا ببينيم ادّعا و نتيجه‏گيرى او

صفحه از 170