انسان در عالم ذرّ حقيقت و جايگاه قرآنى آن - صفحه 116

آنها را در عالم ارواح نديده و نشناخته است، درحالى كه امام عليه ‏السلام خلق ارواح به دو هزار سال پيش از ابدان را؛ براى عرضه آنها بر امام و شناخت امام نسبت به آنها قرار داده است.
استاد مصباح يزدى هم در تعليقه خويش بر بحارالانوار مى‏نويسد:
ممّا ينبغي الالتفات إليه أنّ في تقدّم خلق الأرواح على الأبدان بألفي عام ـ على حدّ التعبير الوارد في الروايات ـ لم يعتبر كلّ روح إلى بدنه بحيث يكون خلق كلّ روح قبل خلق بدنه بألفي عام كاملٍ لا أزيد ولا أنقص. و إلاّ لزم عدم وجود جميع الأرواح في زمن عليّ عليه ‏السلام فضلاً عمّا قبله، ضرورة حدوث كثير من الأبدان بعد زمنه بآلاف سنة. (10: ج 61، ص 142)
از امور شايسته توجّه، آن است كه در تقدّم خلقت ارواح بر ابدان به دو هزار سال ـ بنابر تعبير روايات ـ تقدّم هر روحى نسبت به بدن خودش اعتبار نشده است؛ به اين صورت كه هر روحى دو هزار سال پيشتر از بدن خودش خلق شده باشد نه كمتر و نه بيشتر؛ زيرا اگر مراد همين باشد، لازم مى‏آيد بسيارى از ارواح در زمان اميرالمؤمنين عليه ‏السلام وجود نداشته باشند، تا چه رسد به اينكه پيش از آن حضرت بوده باشند.
مرحوم سيّد نعمت‏اللّه‏ جزايرى بعد از تصريح به تواتر روايات تقدّم خلقت ارواح بر ابدان به دو هزار سال مى‏نويسد:
المراد به [أي تقدّم الأرواح على الأبدان بألفى عام] تقدّمها على نوع البدن و إن كان واحداً و هو بدن أبينا آدم عليه ‏السلام و إلّا فكلّ روح بالنظر إلى البدن الّتي خلقت له متقدّمة عليه بآلاف من السنين. (3: ج 1، ص 268)
مقصود از تقدّم ارواح بر ابدان به دو هزار سال، تقدّم آنها بر نوع بدن است؛ اگرچه آن بيش از يك بدن نباشد، يعنى بدن پدرمان آدم عليه ‏السلام . در غير اين صورت، لازم مى‏آيد هر روحى نسبت به بدن خودش، هزاران سال مقدّم بوده باشد.
نقطه اشتراك اين انظار، همان است كه ما در صدد اثبات آنيم؛ يعنى اينكه

صفحه از 130