عهد و پيمان در عالم ذرّ و ألست يافتيم. ۱ بر همين مبنا، مىتوان آيات مربوط به فطرى بودن معرفت خداى سبحانه را شاهدى بر وجود عالم ذرّ دانست.
4ـ1ـ2) آيه ذرّ
خداى تعالى مىفرمايد:
وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّـتَـهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلَى شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ القِـيامَةِ إِنّا كُنّا عَنْ هـذا غافِلِـين أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَكُنّا ذُرِّيَّةً مِن بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ المُبْطِلُونَ؟ (اعراف (7)/172ـ173)
و يادآور زمانى را كه خداوندگارت از فرزندان آدم، از پشتشان، ذرّيّه آنها را بيرون آورد و آنان را بر خودشان گواه گرفت: آيا من پروردگارتان نيستم؟ گفتند: آرى، شهادت مىدهيم؛ تا اينكه روز قيامت نگوييد ما از اين غافل بوديم؛ يا نگوييد كه پدران ما پيش از ما مشرك شدند و ما فرزندان بعد از آنها هستيم. آيا ما را به جهت آنچه باطلگرايان انجام دادهاند، هلاك مىكنى؟
نكات اين آيه:
1. خداى متعال، فرزندان بنىآدم را در زمانى خاصّ، از پشتشان بيرون كشيد. پس همه انسانها در آن زمان خاصّ با خلقت كامل ـ يعنى مركّب از روح و بدن ـ موجود شدند؛ امّا نه به اندازهاى كه در اين دنيا از انسانها مىبينيم، بلكه به صورت ذرّهاى كوچك. بعد از تعلّق روح هر بدنى به آن و بهرهمندى از شعور و عقل و اختيار كامل، آنان مورد خطاب مستقيم الاهى قرار گرفتند: أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ: آيا من پروردگار شما نيستم؟ همه در آن زمان گفتند: آرى.
2. اقتضاى خطاب، آن است كه انسان حضور خدا را با خودش بيابد و بدون چنين وجدانى، خطاب بىمعنا خواهد بود. آنگاه كه انسان حضور خدا را با خودش
1.نك: سفينه، ش ۱۳، ص ۱۳ـ۴۰؛ ش ۱۴، ص ۸ـ۴۳.