آنها پديد آورد؛ ولى در اين خلط و مزج، اساس مادّه بدن را نگاه داشت و جوهر هر يك از ابدان، ثابت و پايدار ماند. او مىگويد:
لكنّه تعالى بعد الخلط والمزج، نزع هذه من هذه. فخلق من الطينة الطيّبة إنساناً مثل الذرّ، ومن الطينة الخبيثة أيضاً كذلك. وبهذه الخلقة تحقّق أساس بدن كلّ إنسان... فهذه الطينة الأولى أساس الأبدان... وهذا الإنسان هو المخلوق من قبل، بعد ما لم يكن شيئاً، لا في العلم و لا في الكتاب. و هو الذي أتى عليه حين من الدهر، كان شيئاً لم يكن شيئاً مذكوراً. (2: ص 659)
لكن خداى تعالى بعد از خلط و مزج، آن دو طينت علييّنى و سجّينى را از هم جدا كرد. آنگاه از طينت پاكيزه انسانى مثل ذرّ آفريد و از طينت خبيث هم همين طور، و با همين خلقت، اساس بدن انسانها شكل گرفت... پس اين طينت اولى، اساس بدنهاست... و همين انسان موجود در اين دنيا، پيش از اين خلق شده است بعد از آنكه هيچ نبود، نه در علم ونه در كتاب. و همين انسان است كه بر او زمانى از دهر گذشت كه چيزى مذكور نبود.
3. طبق اين آيات، انسان پيش از آنكه در اين دنيا از نطفه خلق شود، خلقى ديگر داشته است كه در آن مرحله، مستقيماً از خاك و طينت خلق شده بود. پيش از آن خلقت، هيچ خبرى از انسان نبود، نه در عالم عين و واقع و نه در علم و نه در كتاب. اين بيان، از آيات ديگرى بر مىآيد كه در آنها به خلق همه انسانها از خاك تصريح شده است. خداى تعالى مىفرمايد:
وَ اللّهُ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْواجاً. (فاطر (35)/11 و نك: غافر (40)/67 و مؤمنون (22)/12ـ14 و حجّ (21)/5)
و خداوند، شما را از خاك خلق كرد، سپس از نطفه آفريد. آنگاه شمارا زوجها قرار داد.
در اين آيه شريفه و آيات زياد ديگرى نظير اين آيه، خداوند متعال به روشنى بيان مىكند كه انسان، ابتدا از خاك و سپس از نطفه خلق شده است. تعبير «ثمّ» در اين